خونخواری نادر بر علیه افشاریان
نادر شاه خونخوار
خونخواری نادر بر علیه افشاریان یزد
بنا بر ظواهر موجود نادر شاه افشار در بدو قدرت خود نظر مساعدی نسبت به یزد و یزدیان داشته است ؛ و حتی بعید نیست ملٌای با نفوذی که نوشته اند در عصر وی می زیسته است (1) یک ملٌای یزدی می بوده است . حاکمان منصوب وی در یزد ، فضلعلی بیک عقدائی ، و میرزا حسن نائینی به آرامش در یزد حکومت می کرده اند ؛ و حتی از زمانی که میرزا رضی خراسانی حاکم یزد شده است تا سه سال مردم یزد را از پرداخت عوارض دیوانی معاف داشته اند .
امٌا در اواخر عمر نادر و با توجٌه به شورش های گسترده مردم تقریبا" تمام نقاط کشور که از جنگجوئی های نادر ، سرباز گیری ها ، کشت و کشتار ها ، تخریب ها و بطور کلٌی هزینه های گزاف جنگ و باج و خراج های گزاف حکومتی به تنگ آمده بوده اند ؛ در یزد نیز تا حدودی وضعیتی متفاوت به وجود آمده است .
بنا به شواهد تاریخی ، نادر شاه در ذی حجه 1159 هجری قمری از اصفهان به سوی یزد و کرمان حرکت کرده ؛ در محرم 1160 از ناحیه ی یزد عبور می کرده است که از شورش های جنوب خراسان باخبر شده است ؛ و این خبر ها در برهه ای بوده است که از تقریبا" سراسر ایران چنین خبرهائی دریافت می دادشته است . شاه افشار که لابد خود را قهرمان ایرانیان و منجی آنان از حکومت غاصب و گستاخ افغان می دانسته است طبیعتا" توقع آن جریانات را نداشته به شدٌت خشمگین و متغییٌر شده است ؛ و :
« از اصفهان و یزد عنان عزیمت به سمت خراسان انعطاف ، و به هر مزرعه و قریه و قلعه ای که وارد می شد ، از رئوس روؤسای آن نواحی کلٌه منار می ساخت . » (2) . یا به تعبیری دیگر « ... کار به جائی رسید که در دهم محرم 1160 که رایات جاه و جلال از نواحی عراق مراجعت به صوب خراسان می نمودند در هر منزلی از منازل از رئوس رؤسا و فقیر و فقرا و غنی و مالدار و مسکین و بینوا و گناه دار و بیگناه ، از کلٌه و اجساد ایشان کلٌه مناره می ساخت . و هیچ ولایتی و مملکتی و قریه و مزرعه ای نبود که کسان آن دیار گرفتار سخط و غضب قیامت لهب امیر صاحبقران نبودند . » (2) ...
طبیعتا" مردم رنج کشیده و زیر بار جنگهای پیاپی و پایان ناپذیر جنگجوئی بنام نادر خم شده طاقت خود را طاق می دیدند و شاید بیش از همه لشگریانش که سعادت و آسایشی فراروی خود نمی دیدند ... تا اینکه در شب یکشنبه یازدهم شهر جمادی الثانیه سال هزار و صد و شصت هجری در منزل فتح آباد ، دو فرسخی خبوشان ، محمد قلیخان قاجار ایروانی و موسی بیگ افشار و جمعی از همیشه کشیکان افشار ، که پاسبان سراپرده دولت بودند ، نیمشب داخل سراپرده گشته » نادر را مقتول و جهانی را از آنهمه ظلم و جور رهائی بخشیدند .
امٌا در یزد که دچار مصائب بسیار کمتری نسبت به سایر بلاد بزرگ بوده است نیز فجایعی حکومتی از سوی حکامی چون اعرج اصفهانی و نجفقلی بیک ترک که نهایتا" یزدیها پس از یک دوره ی هشت ساله ی بحرانی مجبور شدند سر از تنش جدا کنند ... رخ می داده است که طبیعتا" عموم مردم آن را از ناحیه ی گونه ی جدید سلطنت نادرشاه ، و عوامانه از سوی قوم افشار می دانسته اند ؛ و طبیعتا" در آن شهر نیز احتمال خطر انتقامجوئی برای فرزندان سرداران بزرگ نادر ، بیگناه یا با گناه ، یا اصولا" نادریان در صورت شناخته شدن وجود داشته است ؛ مگر در مواردی تقریبا" استثنائی چون در مورد محمد علی صدر الممالک ؛ مشاور نادرشاه و سفیر وی نزد حکومت عثمانی که البته در مقام یک شیخ ، روحانی ، و با اعوان و انصار و لابد محافظانی متعدد از خراسان به یزد مهاجرت و در آن شهر ساکن شده است (3) .
(1