آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (1)
عقدا
آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (1)
ابراهیم خان افشار پس از کشتن پسرعموی دلیر نادرشاه امیراصلان خان، و فتح تبریز و انتخاب آن شهر به پایتختی خود در 1161 هجری قمری ، مهدیخان افشار را به بیگلربیگی آذربایجان منصوب و در تبریز مستقر نمود، و خود به منظور شکست دادن عادشاه به سوی خراسان حرکت کرد. (1)
مهدیخان با برادرش علیمرادخان در تبریز بدرفتاری کردند، از طرفی دشمنان قدیمی و خانوادگی وی هم مردم عامی را تحریک میکردند، سرانجام در شورشی مهدیخان را از پای درآوردند.
آنچه تقریبا" مسلٌم است وضع تبریز پس از امیر اصلان خان ، که به پایتختی ابراهیم شاه افشار هم انتخاب شده است ، بسیار مغشوش و تا سالها نا امن بوده است ؛ بخصوص برای سکونت فرزند یا فرزندان حاکم سابق آن که لابد تمام املاک و اوالش مورد تصاحب ابراهیم شاه قرار گرفته است و با توجٌه به اینکه دستگیری مجدد خانواده وی و تسلیم آنان به در بار ابراهیم شاه می توانسته است مزیتی گزاف برای دستگیر کننده یا دستگیر کنندگان و مرگ یا لااقل کوری اعضاء خانواده ، بخصوص عبدالملک که فرزند ذکور بوده است ، را در پی داشته باشد می توان تقریبا" مطمئن بود که خانواده امیر اصلان خان و از آنجمله عبدالملک که اصالتا" تبریزی نبوده اند هیچگاه قصد بازگشت به تبریز نکرده اند .
علاوه بر آن سوانح طبیعی نیز در دورداشتن عبدالملک و خانواده اش از تبریز لابد بی تاثیر نبوده است . زمین لرزه سال 1169 هجری قمری / 1755 میلادی از آنجمله است که اتفاقا" در کاشان و اصفهان روی داده لابد به این ترتیب نظر عبد الملک و خانواده اش را به اقامتی بیشتر در عقدا و در غیرِ آن در شرق عقدا ، یعنی یزد و خراسان ، معطوف نموده است ؛ بخصوص که اصولا" خراسانی محسوب می شده اند و لابد در آنجا علقه هائی نیز داشته اند .
یزد پس از نادر نیز با حکامی چون گرگین خان ، لطفعلیخان و علم خان چندان امن نبوده است تا اینکه به زودی تقی خان ( خان بزرگ ) بر یزد و ناحیه ی یزد حاکم شده آن را یکی از امن ترین نواحی ایران آن روزگار و مقصد مهاجرت برخی از خویشان عبدالملک ساخته است ؛ امٌا باوجود آنکه افسانه هائی بر حضور عبدالملک در این ناحیه به عنوان تاجر و داشتن خانه هائی در عقدا ، میبد ، یزد ، و شرق یزد وجود داشته است کوچکترین شواهد و قرائنی از حضور وی در این ناحیه یافت نشده است ؛ و این فقدانِ شواهد ، فرض مهاجرت وی به مشهد به دلیل گرایشهای قومی وطنی نوستالوژیک یا حتی به عتبات عالیات از جمله به منظور تحصیلات فرزندانش ، یا حتی خود شهر یزد ، تقویت می کند .
امٌا آن دوره و نهایتا" طی سلطنت شاهرخ شاه افشار مشهد نیز دچار تزلزل و ناامنی هائی بوده است که قاعدتا" میتوانسته است خانواده بزرگی از افشار چون امیر اصلان خان را نیز بکام بحرانی خود درکشد .
از اینجا چون برخی از کتب تولٌد آخوند ملٌا اسماعیل را در 1188 ه . ق در عقدا نگاشته اند این یقین پیش می آید که حاج عبدالملک لااقل تا آن زمان در عقدا می زیسته است ؛ حال آنکه چنین محلٌ ولادتی اصولا" می تواند افواهی بوده باشد و منابع آن چون آتشکده یزدان منتشره در 1318 خورشیدی که عمدتا" در غیر از محل و قریب به دوقرن پس از واقعه نوشته شده است ، و مکارم الآثار که این نیز گردآوریی پس از دوقرن از واقعه است و با تاخیری بیشتر در 1362 منتشر شده است نمی توانند منابعی میقٌن در محلٌ تولٌد آخوند ملٌا اسماعیل به عنوان شاهدی بر محلٌ سکونت عبدالملک و خانواده وی بوده باشند .
به علاوه ، در آن زمان قاعدتا" سبک زندگی ییلاق – قشلاق همچنان در اوج خود بوده است و متولدین در ییلاق را اهل آن ییلاق نمیشمرده اند ؛ والٌا این حرکت ییلاق قشلاق به عقدا تا قریب به 200 سال پس از وی نیز نزد برخی از احفاد حاج عبدالملک وجود داشته است .
نهایت امر این که در آن زمان غالبا" کسی که در محلٌی دارای املاک و عقار بوده تعلقاتی داشته پیاپی به آنجا مسافرت می کرده است را به آنجا نسبت می داده اند ؛ و از لحاظ املاکی که مسلما" حاج عبدالملک و آخوند ملٌا اسماعیل در عقدا داشته اند شاید آنان را عقدائی لقب داده برخی بر این مبنا اهل و ساکن عقدا پنداشته اند .
حاج عبدالملک به اعتبار اینکه در کودکی و احتمالا" نو جوانی در تبریز میبوده است نمی تواند تبریزی بوده باشد و به صرف اینکه در مدتی نامعلوم در عقدا می زیسته است و املاک و عقاری در آنجا داشته است نیز نمی تواند عقدائی خوانده شود .
ازاینجاست که ما گمان می بریم علاوه بر اقامت حدودا" بیست ساله ی خانواده عبدالملک در عقدا ، تولد ملٌا و برخی دیگر از فرزنان عبدالملک در آن محلٌ امن ، و گرفتن لقب عقدائی از آنجا ، گروهی به مشهد مراجعت کرده باصطلاح مجاور شده اند و بخصوص چنانکه تاریخ نشان می دهد گروهی از نزدیکانشان نیز به یزد ، که یکی از امن ترین مراکز بزرگ آن زمان بوده است ، جذب شده اند ؛ و همین گروه اخیر الذکر نهایتا" خانواده آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی را در غیاب پدرشان که یا در مشهد باقی مانده و یا فوت کرده بوده است ، به مهاجرت به یزد تشویق کرده نهایتا: این خانواده را به یزد مهاجرت داده اند .
(1) گلستانه، ابوالحسن بن محمد امین. مجملالتواریخ، به سعی و اهتمام: مدرس رضوی، انتشارات کتابخانه ابن سینا، تهران، 1344، ص 188 .
(1) (2) مجموعا" روایات پیران قوم آیت اللهی در دهه ی 1340 بر این بود که عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، در عقدا گوشه عزلت گزیده به عبادت و ، و در آن عصر که هنوز مذهب شیعه دوازده امامی و روحانیت مبلغ آن اینچنین گسترش نیافته بوده است بدون آنکه القاب آخوند و ملٌا اتخاذ کند ، مرجعیت دینی مردم عقدا مشغول بوده و از همان عقدا به سفر حج مشرف شده است ، امٌا بزرگی جهاندیده بوده بارها به زیارت عتبات عالیات و مشهد مقدس رفته و نخستین یا شاید از نخستین کسانی بوده است که فزندانشان را برای آموزش در مکتب اصولی در عتبات عالیات به آن دیار اعزام نموده اند . با اینهمه چنان که از گفته های درون دودمانی بر می آید کسی حاج عبدالملک را اهل عقدا و عقدائی نمی دانسته است
(1