شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی
علی رضا آیت اللهی alireza ayatollahi

متولد 1324 . مقیم تهران ( Tehran ) از 1344
دارای تحصیلات ادبیات در ایران ، زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن در اکس آن پرووانس فرانسه ، علوم اجتماعی در ایران ، معماری در ایتالیا ، شهرسازی در اسپانیا ، و مدیریت دولتی ، و دوره های دکتری آمایش سرزمین ، مردم شناسی - جامعه شناسی و اقتصاد در دانشگاه اکس - مارسی . فعالیت سردبیری ماهنامه علمی - هنری ، سرویراستاری ادبی ، فنی و علمی در متون اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی . سردبیری ماهنامه مجلس . آموزش آئین نگارش به مدیران کشور ، آموزش ادبیات فارسی در دانشگاه ( عضو هیئت علمی سابق دانشگاهها ) . دارای بیش از دویست تالیف و تصنیف ( استاد سابق پژوهش ) . هم اکنون : پژوهشگر آزاد ؛ که از جمله در این سایت اگر چه مورٌخ نما است در واقع بیشتر به تاریخ شفاهی در حوزه آنتروپولوژی و اتنولوژی می پردازد و انتظار یاری از تمام نیکو صفتان . با تمنٌای نظردهی از صاحبنظران .

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انسان شناسی اجتماعی» ثبت شده است

بین 1335 - 1345 که جلسات فامیلی و رفت و آمد های میان اعضاء طایفه ی آیت اللهی (1) در یزد گسترش یافته بود ، رسانه های جمعی نادر بودند ، مردم اوقات فراغت بسیار بسیار بیشتری از امروز داشتند و بخش اعظم آن را به گفتگو بایکدیگر و نقل خاطرات ، روایات و به طورکلٌی تاریخ شفاهی می پرداختند ؛ بزرگان قوم آیت اللهی مجموعا" جدٌ مشترک خود ، یعنی آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی را از افشارها می دانستند ؛ و معتقد بودند که امیر اصلان خان که از تبریز خانواده خود را به عقدا مهاجرت داده است یا خانواده اش به عقدا مهاجرت داده شده اند از افشاریان ، و احتمالا" فرزند یا به احتمالی بیشتر نوه ، یا در هر حال از نزدیکان نادر شاه افشار بوده است .

این موضوع نظر نویسنده حاضر را که از طرفی از احفاد امیر اصلان خان و از طرف دیگرشیفته مطالعات انسانشناسی اجتماعی ، و از آنجمله ساختار و روابط خویشاوندی بود را به شدٌت جلب و کنجکاویش را تحریک کرده بود .

وقتی این موضوع در زمستان 1347با ایرج افشار در میان نهاده شد وی ضمن تائید موضوعِ از افشاریان بودن آخوند ملٌا اسماعیل ، چنین عنوان کرد که هیچ تیره ای از افشاریان به خطٌه ی یزد مهاجرت نکرده است و گاه یک یا چند خانواده به منظور امور حکومتی - نظامی یا تجاری به یزد مهاجرت داشته اند که برخی از اسناد نایاب مربوطه را دکتر محمود افشار و وی جمع آوری کرده اند و نزد آنان محفوظ است . بنا بر آن اسناد ، اجداد وی و ملٌا اسماعیل خویشاوندیی نزدیک با یکدیگر نداشته اند ؛ امٌا شواهدی وجود دارد که در حوالی تقاطع کوچه آب انبار هاشمخان و کوچه تبریزیان زندگی می کرده پشتیبان یکدیگر بوده اند .

دکتر نادر افشار نادری ، بنیانگذار انسان شناسی اجتماعی در ایران معتقد بود که اگر دودمان آیت اللهی یزدی از احفاد نادرشاه افشار می بودند میبایست نامی از آنان ، یا لااقل امیر اصلان خان در شجرة النسب های طایفه افشارنادری ، غالبا" ساکن مشهد ، که وجود دارند و وی به آنها دسترسی دارد ، موجود باشد حال آنکه نامی از اصلان خان تبریزی ساکن عقدا یا یزد در میان آنها دیده نمی شود (2) .

در بهار 1348 که قبل از شروع جلسه ای از گروه آموزشی تاریخ دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به محل جلسه رفتم تا در این باره سؤالی از استاد باستانی پاریزی داشته باشم و راهنمائی بخواهم یکی از تاریخدانان حاضر درجلسه از سردار امیر اصلان خان تبریزی که پسر عمٌه نادر شاه بوده است اشاره کرد و به یک منبع مشهور و قابل اعتماد از کتب تاریخی ایران راهنمائی شدم (3) .

در این کتاب آمده است که امیر اصلان خان (4) پسرِ پسر عمٌه ی نادر شاه افشار بود که از دلاورترین سرداران و نزدیک ترین یاران نادر به به شمار می رفت . وی از سوی نادر به حکومت آذربایجان رسید و در تبریز مستقر شد تا اینکه با قتل نادرشاه کشور به آشفتگی کشیده شد ؛ وی بناچار وارد میدان مبارزات ِ غالبا" درون خانوادگی قدرت گردیده نهایتا" با خدعه و نیرنگ و خیانت برخی از نزدیکانش ، توسط ابراهیم شاه افشار ، برادر زاده نادر کشته شده است .  

(1) آیت اللهی های یزد خود را « طایفه » آیت اللهی می نامیدند که این موضوع ، که در شهری بزرگ و غیر ایلاتی چون شهر یزد چنین ساختاری مستحکم از خویشاوندی و سلسله نسب تحت عنوان طائفه یا قوم وجود داشته باشد ، پس از تائید استادان یزدی علوم اجتماعی دانشگاه تهران چون دکتر علیمحمد کاردان و دکتر رضا علومی ، نظر بزرگانی از علوم اجتماعی ایران چون دکتر غلامحسین صدیقی - دکتر احسان نراقی - دکتر نادر افشارنادری و دکتر محمود روح الامینی را به خود جلب کرد ه بود .

(2) به احتمال زیاد اسناد و مدارکی نزد ورٌاث مرحومان دکتر محمود و ایرج افشار ، و شجرة النسب ها و دیگر اسناد و مدارکی در آستان قدس رضوی وجود دارند که می توانند به توضیح این امر کمک کنند .

(3) بگمانم مورخ مزبور که در کمک به من توسط محمد ابراهیم باستانی پاریزی تشویق شدند دکتر نوائی استاد تاریخ دانشگاه تهران بودند و مهم ترین کتابی که معرفی فرمودند این بود :

آذر بیگدلی، لطفعلی‌بیک، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، نشر کتاب، 1337ش

(4) در زمان تهیه مجموعه « نسب نامه دودمان آیت اللهی یزدی » هم نام ایشان به صورت « امیر اصلان خان » می آمد که بنا به توصیه ی یکی از دوستان ِ سید ابوالقاسم آیت اللهی نام امیر اصلان خان فقط به صورت « اصلان خان » آمده است که علاوه بر این که صحیح نمی نماید کار را برای پژوهشگران آتی نیز دشوار می سازد ؛ به ویژه که هم اکنون این نام در اینترنت بیشتر به صورت « سردار امیر اصلان خان  » ثبت و ضبط شده است .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۹
علیرضا آیت اللهی
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۵ ق.ظ

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی


سرآغاز

اصطلاح دودمان بیشتر برای سلسله های پادشاهی که از یک نسل باشند آمده است . خاندان نیز جنبه ی سیاسی ئی نسبتا" قوی دارد و آنچنان نمی تواند در مفاهیم مطالعات اجتماعی - انسانشناسانه جای داشته باشد . در سال های اخیر کسانی که از یک قوم ، و خویش هستند  خود را خاندان نامیده اند ؛ و حتی در اینترنت با تعدادی « وبسایت رسمی خاندان ... » مواجه شده ایم که در عمل خارج از جوانب سیاسی و اداری نیستند .

نویسنده حاضر شاید نخستین باری که با این موضوع و با این الفاظ مواجه شد در سال 1332 ، در دبستان صدیق یزد ، و در زمانی بود که مرحوم حسین آقا آیت اللهی ، فرزند مرحوم آقا شیخ احمد بن آقا شیخ علی آیت اللهی ، دانش آموز سال دوم دانشسرای مقدماتی یزددر آن زمان ، به عنوان کار عملی خود در کلاس دوم آن دبستانی که وی تحصیل می کرد حاضر شدند و پس از خواندن نام و نام فامیلیش در سرلوحه ی دیکته ای که نوشته بود نام پدرش را جویا شدند و آنگاه به وی گفتند که : 

ما قوم ، و خویش هستیم .

 یعنی از یک قوم هستیم و رابطه ی خویشاوندی با یکدیگر داریم ؛ و پدر نویسنده ی حاضر همان شب چند دقیقه ای صرف این کرد تا به این فرزندش مفهوم قوم و خویشی را بیاموزد .

آنگاه در مراسمی در مسجد آخوند ملٌا اسماعیل یزد از همین پدر به عنوان متولی غیر رسمی تقاضاهائی می شد که باز هم کنجکاوی نویسنده را در هشت سالگی برانگیخت ؛ و پدر مرحومش پاسخ داد که آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی ، بانی این مسجد ، از اجداد ما است . و ما ، همه ی آیت اللهی های شهر یزد ، آیت اللهی های تفت - فیروز آباد - میبد - هدش - و.... خانواده های بسیار دیگری نسب از وی ، و گاه نسب از برادر یا خواهران وی ، میبریم و به این ترتیب این مسجد هم نمادی از خاندان ما به شمار می رود و ما را نیز به آن نیز می شناسند .

تحصیلات و مشاغل حدودا" بیست و پنج ساله ی من در انسان شناسی و مردم شناسی ، که ضمن مسؤولیت غیر رسمی بخش مردم شناسی دانشگاه تهران در جریان جمع آوری اطلاعات و آمار این طایفه توسط مرحوم آقاسید ابوالقاسم آیت اللهی قرار داشت ، و کنجکاویهای گاه به گاهی در باره اصل و ریشه ی این به اصطلاح دودمان ، خاندان ، طایفه ، فامیل ، یا هرعنوان نسبتا" مشابه دیگر ، سبب یادداشت هائی که از اینجا به بعد می آیند شده است که نه تحت عنوان دودمان و خاندان و امثالهم بلکه با وسواسی نسبتا" حق طلبانه و به اصطلاح علمی نامی دیگر یافته اند :

شجره نسب و قوم و خویشی  آیت اللهی های یزدی

تنها چند تذکر در این شرایط به نظر بسیار ضروری به نظر می رسند :

- این یادداشت ها بسیار کمتر در بخش تاریخ ، و بسیار بسیار بیشتر درقلمرو انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی و نهایتا" مردم شناسی ، که از تخصص های نویسنده است ، قرار می گیرند . 

- حاصل تحقیق و تتبع نویسنده از قریب به پنجاه سال پیش می باشند 

- حق هرگونه چاپ و تکثیر کاغذی و اینترنتی برای نویسنده و پژوهشگر حاضر محفوظ است و در صورت هرگونه « سرقت ادبی » سارق مربوطه مورد تعقیب قضائی قرار می گیرد .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۴ ، ۰۰:۰۵
علیرضا آیت اللهی