اشاراتی به بنیانگزاری حوزه علمیه شیعه دوازده امامی یزد (3)
در مبارزه مذهبی 1232 ه . ق در یزد « به دستور فتحعلی شاه مسببین فاجعه به تهران اعزام شدند . شاه درمورد صدرالممالک فقط به عتاب و تندی و سرزنش اکتفا کرد . و ملٌا حسین یزدی را به زندان انداخت و دستور داد او را به چوب بستند و مقرر داشت که خونبهای مقتول را از کلیه مسببین حادپه وصول کنند . » .
صدرالممالکی ها از زمان نادرشاه افشار و آنگاه شاهان قاجار از نزدیکان به سلاطین شمرده می شده اند و البته ، به اقتضای سیاسی بودن ، فرصت طلبی هائی اینچنین نیز داشته اند .
بنابر این رهبر مذهبی های مقاوم در برابر سلطه ی شاه خلیل الله ملٌا حسین یزدی بوده است که بنا به اقوالی ضعیف از خواهرزادگان آخوند ملٌا اسماعیل بوده است ؟! ؛ و گرچه آخوند شخصا" کاملا" صلح طلب بوده است و درزمان مبارزه شاید سه سال از فقدان وی می گذشته است امٌا نزد خویشان یا در هرحال پیروان مکتبش مسئله دفاع از کیان مذهب شیعه دوازده امامی مطرح بوده است . در هرحال ملٌا حسین پس از رهائی هم در مقابل این رفتار فتحعلی شاه به یزد باز نمی گردد ؛ به عتبات عالیات مهاجرت می کند و اطلاعات دقیقی از سرنوشت وی در دست نیست .
جانبداری فتحعلیشاه از بیگانگان در مقابل یزد هم از آنجا آشکار می شود که « پس از کشته شدن شاه خلیل الله فتحعلی شاه پسر ارشد او را که آقا خان نام داشت مورد عطوفت قرار داد و دختر بیست و سوٌم خود سرو جهان را به ازدواج او در آورد . » ( شمیم . ایران در دوره سلطنت قاجار . ص 137 ) .
در اینجا با توجٌه به اینکه احتمالا" واقعه چند سال پس از رحلت ملٌا روی داده است این قول بین مردم یزد وجودداشته است که فتحعلیشاه به منظور ایجاد تعادل در این امر دختری دیگر از خود را که با سرو جهان بانو از یک مادر بوده اند به همسری آخوند می فرستد تا ضمنا" این خویشاوندی سبب آشتی بین دو گروه شود ؟! . و احتمالا " از همینجا است که برخی آخوند را صرفنظر از داشتن همسری قبلی ( احتمالا" دختر حاج عزیز چیت ساز ) با جناق آقا خان معرفی کرده اند (2) .
به فرض چنین امری باز هم آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی و پیروان وی ، ازجمله شریفها ، میرزا سلیمان طباطبائی نائینی یزدی ، شیخ ابوطالب اردکانی ، ملٌا محمد مهدی کرمانشاهی ، لاری ، و... از بزرگان یزد که احتمالا" خونبهای والای شاه خلیل الله را آنان پرداخته اند ، نگهبان مذهب شیعه دوازده امامی ( مکتب اصولی ) در مقابل آقا خان محلاتی و اسماعیلیه ، حاج سید کاظم رشتی و پیروانش چون شیخیه و بابیه و... بوده اند ...
(1) مطالب این بخش عموما" از کتاب ناسخ التواریخ آمده است که در نوشته های خود جهاتی برخلاف عموم ، به عنوان عوام ، و در تکبیر سلاطین و صاحبمنصبان و مشاهیر دارد ...
(2) سید ابوالقاسم آیت اللهی ، نسب نامه دودمان آیت اللهی یزدی . ص 8
اشاراتی به بنیانگزاری حوزه علمیه شیعه دوازده امامی یزد (2)
بدون کوچکترین شک و تردیدی در حوالی 1232 ه . ق شاه خلیل الله ( امام اسماعیلیه ) در یزد عزم گسترش نفوذ و قدرتِ خود ، نه تنها از نظر سیاسی بلکه از نظر مذهبی نیز ، داشته است تا نه اینکه فقط شافعیان ، شیعیان دوازده امامی ، و زرتشتیان را به مذهب اسماعیلیه و پیروی از خود وادارد ؛ بلکه یزد بزرگ و پررونق آن روزگار را بزرگترین محل درآمد و پایتخت اسماعیلیه سازد . خطر سایر ادیان و مذاهب یزد را تهدید می کرده است .
« تا آن که روزی بر اثر منازعه چند تن از مریدان امام با مردم بازاری به اغوا و تحریک ملٌا حسین یزدی به خانه ی امام هجوم بردند و پس از پاره پاره کردن امام و چند تن از خواص او ، خانه ی وی راغارت کردند . میرزا محمد جعفر صدرالممالک از متنفذین یزد نیز ، در تحریک مردم دخالت کرده بود ؛ به همین جهت حاجی محمد زمان خان حکمران یزد ، ملٌا حسین و چند تن از مسببین فاجعه را بازداشت کرد و مراتب به تهران گزارش داد ( 1232 هجری قمری ) » ( شمیم . ایران در دوره سلطنت قاجار . صص 136 و 137 ) .
تمام شواهد و قرائن دال بر این است که مریدان امام در بازارِ ثروتمند و پررونق یزد در جهت تبلیغ مذهب اسماعیلیه نزد مردم و اخذ وجوهات بوده اند که با مقاومت مردم پیرو سایر ادیان و مذاهب و نهایتا" مقابله ی خونین آنان مواجه شده اند ؛ ضمن آنکه قاجاریان ، لااقل در آن نخستین سالهای سلطه خود ، آنچنان طرفدار مذهب شیعه دوازده امامی نبوده چه بسا در جهت تعدیل بین مذاهب موجود یا حتی حمایت از اسماعیلیه می بوده اند .
محمد جعفر صدرالممالک از سیاسی زادگان و سیاستمدار ، لابد به لحاظ سیاسی – اقتصادی به مقابله با مردم برخاسته است ؛ امٌا اصل انگیزه مذهبی بوده و در زمانی رخ داده است که جنوب شهر یزد و درواقع بخش اعظم شهر تحت تاثیر حوزه علمیه آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی ( نخستین حوزه علمیه شیعه دوازده امامی در یزد و پیرو « مکتب اصولی » ) و یاران وی بوده است . و این سؤال باقی میماند که رابطه ملٌا حسین یزدی با این مکتب چه بوده است ؟
( ادامه دارد انشاء الله )
اشاراتی به بنیانگزاری حوزه علمیه شیعه دوازده امامی یزد
به همٌت آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی (1)
از زمان مظفریان که نقش دین در حکومت بر یزد – کرمان – شیراز – اصفهان و... پررنگ تر شد نه تنها گاه قدرت طلبان ، چون صفویان که در این راه حتی خود را سید معرفی کردند ! ، در رقابت بایکدیگر از دین مدد می جستند بلکه گاه در رقابت نفوذ و زعامت با علمای دین قرار می گرفتند و بالاتر از این ، استکباریون یا افرادی روحانینما بودند که ، با ساختن و گسترش فرقه های مذهبی ، قصد به حکومت کردن داشتند و فتنه های آقا خان محلاتی و سید محمد علی باب از اینجا ناشی می شد ؛ که از جمله در یزد و نواحی اطراف آن آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی عملا" به مقابله با آنان برخاسته است و منجی شیعه دوازده امامی گشته است . والٌا :
بدون آخوند ملٌا اسماعیل بسیاری از مردم این ناحیه اسماعیلی ، شیخی یا بابی و بهائی شده بوده اند .
پس از نادر شاه افشار مجددا" هرج و مرجی در ایران به وجود آمد که قدرت طلبان – روحانیان و مردم سه ضلع آن را تشکیل می دادند . روحانیان با کمال و زبان خود مردم را جذب می کردند ؛ امٌا قدرت طلبان به زور شمشیر بر مردم حکومت می کردند و در راه این حکومت همیشه روحانیان را رقیب خود پنداشته از آنان واهمه مینمودند ...
... تا اسماعیلیه ، که حتی رقیب حکومتی صفویان و حکومتهای قبلی آنها نیز بودند ، ظهور کردند که که پس از نادر و در زمان زندیان فرصت را مناسب حکومت برتهران و قم تا کاشان و اصفهان و یزد و کرمان یافتند...
نوشته اند :
« رهبری فرقه ی اسماعیلیه در زمان حکومت زندیه با سید ابو الحسن خان دهقی قمی بود که حکومت کرمان را داشت . وی به دلیل یاری به لشگر لطفعلیخان زند در حمله آقا محمد خان قاجار به کرمان از سوی خان قاجار عزل شد . امٌا از سوی فتحعلیشاه حکمرانی به محلات رفت و در آنجا ساکن شد و پس از فوت او ، فرزندش شاه خلیل الله ( میرزا شاه خلیل الله ) به مقام امامت و پیشوائی فرقه اسماعیلیه رسید » . ( شمیم . تاریخ قاجار . 136، و... ) .
اسماعیلیان که مدعی حکومت بودند و بر کرمان و برخی از زرتشتیانش از یک طرف و محلات قم از طرف دیگر سلطه هائی داشتند ، احتمالا" به منظور سلطه بر کلٌ این ناحیه ، به یزد که در آن زمان یکی از دو شهر بزرگ ایران ، و دارای جمعیتی زرتشتی بوده است ، و فترتی چند ده ساله از زمان کریمخان تا زمان آقا محمد خان نزد روحانیانش ، داشته است مهاجرت کرده اند تا آن شهر را پایگاه تبلیغات مذهبی ، و به تدریج تبلیغات حکومتی خود ، قرار دهند . غافل از آنکه گفته اند :
هر بیشه گمان مبر که خالی است ...
تاریخ نوشته است که ( پس از حضور آخوند ملٌا اسماعیل به عنوان اعلم شیعیان دوازده امامی در یزد و بنای مکتب اصولی در آنجا ) :
« شاه خلیل الله پس از مدتی اقامت در محلات به یزد رفت و چون رهبر فرقه و به قول مردم آن روز دارای دم و دستگاه مفصل بوده مورد حقد و کینه ی بعضی از روحانیون قرار گرفت ...» ( شمیم . همان ) .
منظور از بعضی ( یکی از ) مشخصا" میرزا محمد جعفر صدر الممالک است ؛ که وی اعلم یزد نبوده و بنام روحانیت و شراکت با حکومت قاجار ، وی نیز دم و دستگاهی داشته است ؛ حال آنکه آخوند ملٌا اسماعیل با آنهمه ابهٌت و ساختِ چنان محلٌه و مسجدی ، ثروتمند یا غیر از آن ، عارف مسلک بوده است ؛ و امٌا به عنوان رهبر واقعی ( مجتهد ) مردم شیعه دوازده امامی یزد که در آن زمان به همٌت وی دارای حوزه ای علمیه در یزد شده است از هیچگونه دفاعی دریغ نمی داشته است .
میتوان حدس زد که برخی از مدافعان شیعه دوازده امامی مکتب اصولی یزد در فتنه 1232 زهجری قمری در یزد از شاگردان یا طرفداران وی بوده اند ؛ گرچه در آن فتنه هیچ نقشی از وی گزارش نشده و این نیز مقام و موقعیت واقعی روحانیت وی را می رساند.
( ادامه دارد انشاء الله )
یزد در عصر حاج عبد الملک عقدائی (3)
توجٌه آغا محمد خان قاجار به مذهب و روحانیان مکتب اصولی
در تاریخ ایران ، نوشته سرجان ملکم درباره آغا محمد خان قاجار آمده است :
« با اهل شریعت به احترام و رآفت زیستی . مفسدان بر کسی ابقا نکردی ...
و
« درجمیع اوقات معلوم بود که اعتنائی به تجمل و احتشام سلطنت ندارد . به جز در اعیاد و اوقات مرسومه همیشه لباس ساده و بی تکلف می پوشید و در اسفار و ایٌام شکار غالبا" بر زمین نشسته با امرای لشکر هرچه دستیاب می شد صرف می کرد . مسموع افتاد که روزی به همین نهج نان و دوغ می خورد . یکی از وزرای معتبر نزدیک وی نشسته بود و خواست مشارکت کند . آغا محمد خان مانع شده گفت این غذای سپاهیان است ؛ مثل تو میرزا باید پلو و حلویات بخورد ...» *
روایاتی چند در باره حرمت آغا محمد خان قاجار به مذهب شیعه دوازده امامی و روحانیت آن وجود دارد که منشاء نضج این مذهب و رهبران آن در زمان قاجاریان را نشان می دهد ؛ از جمله ارسال یک جلد قرآن کریم به خط میرزای تبریزی برای آیت الله محمد باقر وحید بهبهانی ، بنیانگزار « مکتب اصولی » ...
مجموعا" ، همعصر با زندگی حاج عبدالملک عقدائی ، اگر مکتب اصولی شیعه دوازده امامی در 1170 – 1180 هجری قمری در ایران و بخصوص حوزه علمیه کربلا خیز برداشته است ، در حوالی 1190 – 1210 هجری قمری تحت حمایت آغا محمد خان قاجار و برخی دیگر از حکٌام در ایران گسترش یا فته است ؛ و طی همین دوره ی حدود 1190 – 1210 قمری / 1155 – 1185 خورشیدی / و 1780 – 1810 میلادی است که رویاروئی روحانیان و بزرگان مکتب اصولی با روحانیان و بزرگان مکتب اخباری نهایتا" به پیروزی مکتب اصولی و ظهور امثال آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی در ایران ختم شده است ؛ اگر چه بعدا" همین بزرگان مجبور به مبارزه ی عقیدتی با روحانیان شیخیه و بابیه و امثال آنها شده اند .
· شمیم ، علی اصغر . ایران در دوره سلطنت قاجار . تهران . انتشارات بهزاد . 1387 . صص 45 و 46 .
یزد در عصر حاج عبد الملک عقدائی (2)
رنسانس مذهب شیعه دوازده امامی : مکتب اصولی
ریشه ی فعالیت های مذهبی آخوند ملٌا اسماعیلِ عقدائی یزدی به مبارزه ی بین دو گروه از روحانیان شیعه ، یعنی پیروان « مکتب اخباری » و « مکتب اصولی » ، آنگاه پیروزیِ مکتب اصولی ، و سپس تلاش برای ترویج آن در مراکز بزرگ شیعه برمی گردد .
در مذهب شیعه تا حدود 1170 هجری قمری / دو مکتب مهم وجود داشته است :
- « اخباریگری » که در آن برای بدست آوردن احکام عملی به « اخبار » و « حدیث ها » اکتفا می کنند ؛ و اکثریت علمای شیعه تا اواخر دوره حکومت زندیان اخباری بوده اند .
- « اصولی گری » ، که بردانش ، بینش ، عقل و توجیهاتی بسیار بیشتر ؛ و بنابر این استنباط اجتهادی متکی شده در واقع مکتبی گسترده تر ، پیشرفته تر و با قابلیت تطابق بیش از پیش با
- مقتضیات زمان را به وجود آورده است .
مذهب مردم یزد تا اواخر حکومت زندیان ، که چندان توجٌهی به کنه مذهب نداشته اند ، و اوایل حکومت قاجاریان ، شاید اخباریگری بوده است ؛ تا اینکه با مبارزات محمد باقر وحید بهبهانی ، اصفهانی الاصل و ملقٌب به استاد الکلٌ فی الکل ، در حوالی 1170 هجری قمری ، حقٌانیت بیشتر مکتب اصولی در حوزه علمیه کربلا به اثبات رسید ه است و حتی بزرگترین شاگردان شیخ یوسف بحرانی ، رهبر روحانیان اخباری ، چون سید مهدی بحر العلوم ، ملٌا مهدی نراقی ، ابو علی حائری ، میرزای قمی ، و... متوجٌه برتری مکتب اصولی شده در سلک پیروان وحید بهبهانی در آمدند . شیخ یوسف بحرانی عملا" ریاست حوزه علمیه کربلا را به محمد باقر وحید بهبهانیسپرده وحید بهبهانی نیز ، پس از چند سال ، ریاست حوزه علمیه را به شاگرد اعلم خود سید مهدی طباطبائی معروف به بحر العلوم و اگذار کرده است .
بحر العلوم ، ملٌا مهدی نراقی ، سید علی طباطبائی ، ابوعلی حائری ، عاملی ، شیخ جعفر نجفی مشهور به کاشف الغطاء ، میرزا ابو القاسم قمی ، ملٌا احمد نراقی ، کلباسی اصفهانی ، و ... از اعاظم شاگردان وحید بهبهانی بوده اند .
بنابر این یکی از دو حادثه مهم عصر زندگی عبدالملک عقدائی ، به ویژه بین 1170 و 1190 ، تغییر مسیر مذهبی روحانیت از اخباریگری به اصولیگری بوده است .
حادثه مهمٌ دیگر به سلطنت رسیدن قاجاریان ، از همان دوره حکومت آقا محمد خان قاجار ، است که شاید تحت سرایت این مبارزه به مجامع مذهبی ایران ، و نضج روز افزون مکتب اصولیگری ، بیش از افشاریان و زندیان متوجٌه اهمٌیت دین و جایگاه روحانیت در جامعه شده اند .
یزد در عصر حاج عبد الملک عقدائی (1)
شهر بازرگانی و صنعت
در مطالعه ی گذشته ی اقتصادی – اجتماعی – فرهنگی باید توجٌه داشت که در سرزمین ایران ، طی قرون متمادی ، آنچنان واقعیتی بنام « کشور ایران » وجود نداشته است ؛ و آنچه که در تاریخ آمده است حکومت هائی است از خاندان ها ، قبایل و ایلات و عشایر بر این سرزمین یا بر بخشی از آن ، که بدون حدٌ و حدود و مرز سیاسی مشخص ؛ ایران نامیده می شده است ؛ و شهر و ناحیه ی یزد ، مجموعا" ، در مرکز جغرافیائی سرزمین ایران قرار گرفته است .
در سرزمین ایران ، اسماعیل صفوی ، که در یزد قتل عام به راه انداخته است ، افغانها که در زمان غلبه شهر را تاراج کرده اند ، افشاریان که دست کمی از افغانان نداشته اند ، کریمخان زند که به نوشته آتشکده یزدان ، یزد را با گرفتن باج و خراجی بی حدٌ و حصر باصطلاح لُخت کرده است ، و قاجاریان ... همه به زور شمشیر ، جلادت و قصاوت تام و تمام و در راه منافع و مطامع شخصی و گروهی ( بخصوص ایلاتی ) به حکومت و سلطه کامل بر مردم می رسیده اند ؛ و پس از رسیدن به حکومت ، ثروت گروه ها و آبادیهای دیگر را به شهر مرکز خود منتقل می کرده اند و طبیعتا" به آبادی آن می افزوده اند ؛ مثل قزوین و اصفهان صفویان و افغانها ، مشهد افشاریان ، شیراز زندیان و تهران و تبریز قاجاریان به بعد .
امٌا از زمان صفویان ، که کتب تاریخی و سفرنامه ها صراحت بیشتری دارند ؛ یزد همچنان « دارالعباده » و شهری مذهبی بوده است که مردم آن به کار و کوشش در راه تولید کشاورزی و صنعتی ، و آنگاه بازرگانی ، شهرت داشته اند .
مشهد قدیم
آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (3)
عبدالملک در خراسان
تصوٌر و تصویرِ صحیح زندگی در زمان عبدالملک گرچه اندکی دشوار ، امٌا به هیچ وجه بعید نیست . ازجمله مسافرت ها طی راههای صعب و طولانی است که نه تنها به آن عادت داشته اند بلکه ، بنا به اقوال شفاهی ، برای برخی در زمره بهترین تفریحات ( تنوع و طبیعتگردی ) بشمار می رفته است . از این رو امکان اینکه زندگی ییلاقی – قشلاقی عبدالملک به جای از عقدا به شهری بسیار نزدیکتر چون یزد به شهری دور تر چون مشهد بوده است وجود دارد ؛ منتهی شرح زندگی وی یا وجود ندارد یا یافت نشده است و شرح زندگی فرزندش آخوند ملٌا اسماعیل نیز به حدٌی در معرض خیالبافی ها و تصوٌر نگاریها قرار گرفته است که چندان مورد اعتماد نمینماید ؛ بخصوص که در موارد اصولی ، مثل زمان و مکان تولٌد دچار تناقضاتی فاحش و اصولی است .
به فرض اینکه آخوند ملٌا اسماعیل نمی توانسته است با تولد در 1188ه . ق، و آنهم در عقدا با سنٌی محدود به 42 سال ، به تحصیلات و توفیقاتی اینچنین عظیم نائل آمده باشد احتمال تولد وی در سال 1176 هجری قمری بیشتر صحیح مینماید و به این ترتیب محل سکونت اصلی وی ( قشلاقی ) یا محل سکونت خانواده عبدالملک می توانسته است در مشهد مقدس بوده باشد ؛ بدینمعنی که عبدالملک پس از پایان نسبی شورش ها و خطراتِ پسا نادر شاهی به مشهد مقدس باز گشته است که قرائن و شواهدی نیز در این باره وجود دارند :
عشق به وطن اصلی به مصداق « هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش - بازجوید روزگار وصل خویش » .
امنیت و آرامش نسبی مشهد در زمان حکومت شاهرخ میرزا افشار بر مشهد تا سال 1210 هجری قمری / 1174 خورشیدی .
برکت همجواری با امام رضا (ع).
سفرهای متعدد ملٌا به خراسان که در روایات شفاهی آمده است .
خویشان متعدد آخوند ملٌا اسماعیل در مشهد که از احفادِ شخص ملٌا نبوده اند ، از اعفاد عبدالملک بوده اند ، و گویا برخی هنوز هم در مشهد سکونت دارند ؛ وعقدائی نامیده می شوند .
این روایت شفاهی که دونفر از پنج خواهر آخوند ملٌا اسماعیل در مشهد ازدواج کرده بوده اند و یکی از این شوهر خواهرها یا داماد های عبدالملک ، یک روحانی ، مشهور به عقدائی ، بوده است * .
مادر عبدالملک که احتمالا" از گرجی ها بوده است ، همجواری با آنان را می جسته است ؛ و آورده اند :
هنگامی که نادرشاه در 1732 به تفلیس رسید 6000 خانوار از گرجیانی را که با وی دشمن بودند به خراسان تبعید کرد . » (1) . » .
وجود مدارس متعدد وحوزه علمیه شیعه دوازده امامی و امکان تحصیل ملٌا و سوق دادنش به سوی عتبات ؛ حال آنکه حوزه علمیه یزد در آن زمان آنچنان تعلقی به شیعه دوازده امامی نداشته است ؛ و بسیار بعید مینماید که ملٌا بدون کوچکترین تحصیلاتی در ایران ، یا تحصیلاتی بدوی در عقدا ، برای تحصیل در حوزه علمیه نجف راهی آن شهر مقدس شده باشد .
بنظر می رسد پس از درگذشت عبدالملک ِ سرشناس و متمول در مشهد و دفن وی در مجاورت حضرت ثامن الائمه یا حتی انتقال به عتبات عالیات و دفن در آن محلٌ مقدس ، و سکونت آخوند ملٌا اسماعیل در یزد ، مابقی خانواده عبدالملک نیز با آخوند ملٌا اسماعیل در یزد ساکن شده سه دختر دیگر عبدالملک در یزد ازدواج کرده اند ؛ ضمن اینکه ازدواج ها می توانند قبل از این مهاجرت صورت گرفته خویشانی که مشوق سکونت و فعالیت آخوند ملٌا اسماعیل در شهر یزد معرفی شده اند از جمله همین خواهران ملٌا بوده باشند.
وضعیت اجتماعی سه داماد عبدالملک که از روحانیان سرشناس و یکی از آنان از بزرگترین ثروتمندان ایران بوده است نیز حاکی از جایگاه و تمول عبدالملک در زمان زندگی خود می باشد .
· * در تابستان 1344 در حرم امام رضا روحانی ئی بنام عقدائی خود را از احفاد یکی از خواهران آخوند ملٌا اسماعیل معرفی می کرد ؛ که تعدادی از خویشانش نیز از همان قدیم الایام به اصفهان مهاجرت کرده در کسوت روحانیت می باشند .
( 1 ) ویلم فلور . حکومت نادرشاه . ترجمه ابوالقاسم سری . تهران . انتشارات توس . 1368 . صص 48 و 69 .
بخشی از محلٌه قلعه کهنه یزد
آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (2)
عبدالملک در یزد
گفته اند که عبدالملک به محض رفع خطر آشوبها و انتقامجوئی های پس از نادرشاه ، به تجارت گرائیده و از این رو علاوه بر عقدا ، خانه هائی در میبد – یزد و شرق یزد داشته حتی روستای عبدالملک در شرق یزد را بنا نهاده است .
افسانه ی مهاجرت سریع عبدالملک به یزد و بنیان نهادن روستای عبدالملک در شرق شهر یزد سراسر افسانه مینماید؛ چرا که بر خلاف املاک و آثاری که از عبدالملک در عقدا به جای مانده بوده است هیچ اثری از چنین شخصیتی در شهر یزد به دست نیامده است ؛ مگر گفته ی فقط یکنفر در باره شغل تجارت و خانه های زنجیره ای عبدالملک در مسیر کاشان و اصفهان به کرمان و بندرعباس و روایت شخصی معمر در حوالی 1346 که ایشان را ساکن محله قلعه کهنه ی یزد * و مدفون در گورستان جوب هرهر میشمرد که مقبره اش با صدها مقبره دیگر طی یک سیل ویران شده است .
با اینهمه احتمال ِ اینکه حاج عبدالملک تبریزی ، هرچند کوتاه ، در یزد نیزمی زیسته است ، با توجه به اینکه محله ای از یزد یا لااقل کوچه ای از آن به سکونت تبریزیان اختصاص داشته است ، شاید آنقدرها کم نباشد که این امر وی را نیز چون فرزندش آخوند ملٌا اسماعیل دچار مرگی زودرس یا نسبتا" زودرس معرفی می کند ؛ بخصوص که نه تنها آخوند ملٌا اسماعیل در یزد مستقر شده است بلکه سه خواهر آخوند ملٌا نیز عروس و ساکن یزد بوده اند و قاعدتا" شوهرانشان برای ازدواج با آنان به محلٌ کوچکتر و غیر شهری چون عقدا نرفته بوده اند . ؛ و اگر در محلی غیر از شهرهای یزد و عقدا فوت نکرده باشد احتمال اینکه جنازه اش را برای دفن به عتبات عالیات یا مشهد یا حتی زادگاهش تبریز منتقل کرده باشند نیز وجود دارد .
* مجموعا" به نظر می رسد که در جامعه ی یزد آن روز ، به ویژه بنا به خصائل تاریخگرائی و نسب گرائی و شرافت اجدادی خود ، اگر آخوند ملٌا اسماعیل از نسبی شناخته شده و والا نزد یزدیان برخوردار نبود شاید به چنان توفیقاتی که رسیده است هرگز دست نمی یافت .
با اینهمه نبودن نام و نشانی از عبدالملک در یزد از احتمال سکونت وی در یزد می کاهد .
· * بنا به گفته ی چند نفر نخستین محل اقامت فرزند عبدالملک ، آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی ، در یزد و پس از بازگشت از تحصیلات در نجف ، در محلٌه قلعه کهنه بین مسجد جامع ، مسجد شاه یحیی ، خانه ی صدر الممالک و حکومتی بوده است .
عقدا
آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (1)
ابراهیم خان افشار پس از کشتن پسرعموی دلیر نادرشاه امیراصلان خان، و فتح تبریز و انتخاب آن شهر به پایتختی خود در 1161 هجری قمری ، مهدیخان افشار را به بیگلربیگی آذربایجان منصوب و در تبریز مستقر نمود، و خود به منظور شکست دادن عادشاه به سوی خراسان حرکت کرد. (1)
مهدیخان با برادرش علیمرادخان در تبریز بدرفتاری کردند، از طرفی دشمنان قدیمی و خانوادگی وی هم مردم عامی را تحریک میکردند، سرانجام در شورشی مهدیخان را از پای درآوردند.
آنچه تقریبا" مسلٌم است وضع تبریز پس از امیر اصلان خان ، که به پایتختی ابراهیم شاه افشار هم انتخاب شده است ، بسیار مغشوش و تا سالها نا امن بوده است ؛ بخصوص برای سکونت فرزند یا فرزندان حاکم سابق آن که لابد تمام املاک و اوالش مورد تصاحب ابراهیم شاه قرار گرفته است و با توجٌه به اینکه دستگیری مجدد خانواده وی و تسلیم آنان به در بار ابراهیم شاه می توانسته است مزیتی گزاف برای دستگیر کننده یا دستگیر کنندگان و مرگ یا لااقل کوری اعضاء خانواده ، بخصوص عبدالملک که فرزند ذکور بوده است ، را در پی داشته باشد می توان تقریبا" مطمئن بود که خانواده امیر اصلان خان و از آنجمله عبدالملک که اصالتا" تبریزی نبوده اند هیچگاه قصد بازگشت به تبریز نکرده اند .
علاوه بر آن سوانح طبیعی نیز در دورداشتن عبدالملک و خانواده اش از تبریز لابد بی تاثیر نبوده است . زمین لرزه سال 1169 هجری قمری / 1755 میلادی از آنجمله است که اتفاقا" در کاشان و اصفهان روی داده لابد به این ترتیب نظر عبد الملک و خانواده اش را به اقامتی بیشتر در عقدا و در غیرِ آن در شرق عقدا ، یعنی یزد و خراسان ، معطوف نموده است ؛ بخصوص که اصولا" خراسانی محسوب می شده اند و لابد در آنجا علقه هائی نیز داشته اند .
یزد پس از نادر نیز با حکامی چون گرگین خان ، لطفعلیخان و علم خان چندان امن نبوده است تا اینکه به زودی تقی خان ( خان بزرگ ) بر یزد و ناحیه ی یزد حاکم شده آن را یکی از امن ترین نواحی ایران آن روزگار و مقصد مهاجرت برخی از خویشان عبدالملک ساخته است ؛ امٌا باوجود آنکه افسانه هائی بر حضور عبدالملک در این ناحیه به عنوان تاجر و داشتن خانه هائی در عقدا ، میبد ، یزد ، و شرق یزد وجود داشته است کوچکترین شواهد و قرائنی از حضور وی در این ناحیه یافت نشده است ؛ و این فقدانِ شواهد ، فرض مهاجرت وی به مشهد به دلیل گرایشهای قومی وطنی نوستالوژیک یا حتی به عتبات عالیات از جمله به منظور تحصیلات فرزندانش ، یا حتی خود شهر یزد ، تقویت می کند .
امٌا آن دوره و نهایتا" طی سلطنت شاهرخ شاه افشار مشهد نیز دچار تزلزل و ناامنی هائی بوده است که قاعدتا" میتوانسته است خانواده بزرگی از افشار چون امیر اصلان خان را نیز بکام بحرانی خود درکشد .
از اینجا چون برخی از کتب تولٌد آخوند ملٌا اسماعیل را در 1188 ه . ق در عقدا نگاشته اند این یقین پیش می آید که حاج عبدالملک لااقل تا آن زمان در عقدا می زیسته است ؛ حال آنکه چنین محلٌ ولادتی اصولا" می تواند افواهی بوده باشد و منابع آن چون آتشکده یزدان منتشره در 1318 خورشیدی که عمدتا" در غیر از محل و قریب به دوقرن پس از واقعه نوشته شده است ، و مکارم الآثار که این نیز گردآوریی پس از دوقرن از واقعه است و با تاخیری بیشتر در 1362 منتشر شده است نمی توانند منابعی میقٌن در محلٌ تولٌد آخوند ملٌا اسماعیل به عنوان شاهدی بر محلٌ سکونت عبدالملک و خانواده وی بوده باشند .
به علاوه ، در آن زمان قاعدتا" سبک زندگی ییلاق – قشلاق همچنان در اوج خود بوده است و متولدین در ییلاق را اهل آن ییلاق نمیشمرده اند ؛ والٌا این حرکت ییلاق قشلاق به عقدا تا قریب به 200 سال پس از وی نیز نزد برخی از احفاد حاج عبدالملک وجود داشته است .
نهایت امر این که در آن زمان غالبا" کسی که در محلٌی دارای املاک و عقار بوده تعلقاتی داشته پیاپی به آنجا مسافرت می کرده است را به آنجا نسبت می داده اند ؛ و از لحاظ املاکی که مسلما" حاج عبدالملک و آخوند ملٌا اسماعیل در عقدا داشته اند شاید آنان را عقدائی لقب داده برخی بر این مبنا اهل و ساکن عقدا پنداشته اند .
حاج عبدالملک به اعتبار اینکه در کودکی و احتمالا" نو جوانی در تبریز میبوده است نمی تواند تبریزی بوده باشد و به صرف اینکه در مدتی نامعلوم در عقدا می زیسته است و املاک و عقاری در آنجا داشته است نیز نمی تواند عقدائی خوانده شود .
ازاینجاست که ما گمان می بریم علاوه بر اقامت حدودا" بیست ساله ی خانواده عبدالملک در عقدا ، تولد ملٌا و برخی دیگر از فرزنان عبدالملک در آن محلٌ امن ، و گرفتن لقب عقدائی از آنجا ، گروهی به مشهد مراجعت کرده باصطلاح مجاور شده اند و بخصوص چنانکه تاریخ نشان می دهد گروهی از نزدیکانشان نیز به یزد ، که یکی از امن ترین مراکز بزرگ آن زمان بوده است ، جذب شده اند ؛ و همین گروه اخیر الذکر نهایتا" خانواده آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی را در غیاب پدرشان که یا در مشهد باقی مانده و یا فوت کرده بوده است ، به مهاجرت به یزد تشویق کرده نهایتا: این خانواده را به یزد مهاجرت داده اند .
(1) گلستانه، ابوالحسن بن محمد امین. مجملالتواریخ، به سعی و اهتمام: مدرس رضوی، انتشارات کتابخانه ابن سینا، تهران، 1344، ص 188 .
(1) (2) مجموعا" روایات پیران قوم آیت اللهی در دهه ی 1340 بر این بود که عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، در عقدا گوشه عزلت گزیده به عبادت و ، و در آن عصر که هنوز مذهب شیعه دوازده امامی و روحانیت مبلغ آن اینچنین گسترش نیافته بوده است بدون آنکه القاب آخوند و ملٌا اتخاذ کند ، مرجعیت دینی مردم عقدا مشغول بوده و از همان عقدا به سفر حج مشرف شده است ، امٌا بزرگی جهاندیده بوده بارها به زیارت عتبات عالیات و مشهد مقدس رفته و نخستین یا شاید از نخستین کسانی بوده است که فزندانشان را برای آموزش در مکتب اصولی در عتبات عالیات به آن دیار اعزام نموده اند . با اینهمه چنان که از گفته های درون دودمانی بر می آید کسی حاج عبدالملک را اهل عقدا و عقدائی نمی دانسته است
(1