شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی
علی رضا آیت اللهی alireza ayatollahi

متولد 1324 . مقیم تهران ( Tehran ) از 1344
دارای تحصیلات ادبیات در ایران ، زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن در اکس آن پرووانس فرانسه ، علوم اجتماعی در ایران ، معماری در ایتالیا ، شهرسازی در اسپانیا ، و مدیریت دولتی ، و دوره های دکتری آمایش سرزمین ، مردم شناسی - جامعه شناسی و اقتصاد در دانشگاه اکس - مارسی . فعالیت سردبیری ماهنامه علمی - هنری ، سرویراستاری ادبی ، فنی و علمی در متون اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی . سردبیری ماهنامه مجلس . آموزش آئین نگارش به مدیران کشور ، آموزش ادبیات فارسی در دانشگاه ( عضو هیئت علمی سابق دانشگاهها ) . دارای بیش از دویست تالیف و تصنیف ( استاد سابق پژوهش ) . هم اکنون : پژوهشگر آزاد ؛ که از جمله در این سایت اگر چه مورٌخ نما است در واقع بیشتر به تاریخ شفاهی در حوزه آنتروپولوژی و اتنولوژی می پردازد و انتظار یاری از تمام نیکو صفتان . با تمنٌای نظردهی از صاحبنظران .

۳ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

میلاد با سعادت پیامبر اسلام بر تمام مسلمانان راستین جهان مبارک باد


ک
محمد گر همی دانست که تو در تحت نام او خرافاتی همی بافی و نامش شعر بگذاری !!! ، چه درد آور ! چه اشک آور ! ، تنفر از جهان و زندگی با این بهانه یا بهانه های مهمل عقده مندانه چو دیوانه ، سراسر وهم  و یا توهین و تهمت بر جهان خوبِ اللهِ صمد که « دوست دارد هرچه زیبا هست » ، نه امثال تورا از سنگ خارا زاده ای بی دودمان فاقد ز فرهنگ صحیح و از ادب ، اخلاق ، چون جرثومه ای از عفن و عقده ، دشمن مردم که می خواهد جهان را پر زجنگ و کشت و کشتار و فریب و خدعه های رنگ اندر رنگ ، آتش زنه بر زندگی ها و چه کشتن ها ، سراسر در فریب یک بهشت بعدی و آن زندگی که میتوانست داشت  هر عبد خدائی با عبادت ، با سلامت ، در همین دنیا به مفهوم سعادت ، که ایضا" شد ، نزولش داده آن ذات خداوندی  به رحمان و رحیمیِ خودش تا زندگیِ ما بود شیرین  ؛ نه آنچه را که خواهی تو ، و امثال تو : بدبختی ، نگونبختی و ذلٌت  محض موهومات پست از یک وجودِ خون طلب !، تاراجگر ، رذل و لش و مردمکُشِ جاهل ! به تو نفرین ! به تو نفرین ! که گر پیغمبرت دانست این پستی به نزد تو و یارانت به ظاهر یک حسینی لیک سفیانی - یزیدی همچنان شمر ی و یا خولی ... ، فرستادی علی (ع) با ذوالفقارش محض آن « خرگردنِ » موصول ِ یک تن با سری معلول و وهم آجینِ ضحٌاکی ... ، به تو نفرین ! به تو نفرین ! مبارک باد میلاد محمٌد روز سقط تو ! .   
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۱۷:۳۰
علیرضا آیت اللهی
شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۵۶ ب.ظ

تو را من چشم در راهم . ورا من چشم در راهم

 
55 سال پس از نیما 
 

تو را من چشم در راهم شبا هنگام

تو را من چشم در راهم شبا هنگام
که می گیرند در شاخ « فلاخن » سایه ها رنگ سیاهی
شبا هنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بنده نیلوفر به پای سرو کوهی دام
گردم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم   
تو را من چشم در راهم
نیما یوشیج

ورا من چشم در راهم
.... و من هم چشم در راهم تو ای نیمای دوٌم را
در این چال شب و عمق سیاهی منتظر ماندم .
سایه ام ! سایه ... 
سیاه و سوخته بردر
فتاده از بُنِ مجمر
فسانه گشت روز و پرتو ی خورشید 
کاینجا شب نمایان است...
... وآن ماران مرده گشته زنده 
طعمه جو ! زنجیر زن ! یا نوحه می خوانند 
قبل از مرگ من ...
... مار است و ماراست و مباشد پرتوئی از نیلوفر چون تو 
دریغا درٌه ای ، کوهی 
که این صحرای محشر را 
به آتش نیز نسپردند
« گردم یاد آوری یانه ، من از یادت نمی کاهم »
بگو فرزند خودرا : دوٌمین نیما 
ورا من چشم در راهم ...
مگر تالی نداری تو ؟! .

علیرضا آیت اللهی 13 دی 1393 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۳ ، ۱۸:۵۶
علیرضا آیت اللهی
چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ

شب چلٌه 1393

خداوندا « شبِ یلدا » به « یلدای خداوندی » است

شب فردای رفت از غم به شادی و به لبخندی است


« شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل »

تو گوئی راهها بسته ست ، هر راهی به دربندی است


نه راه پیش ، نه راه پس ، نه امیدی به هرکرکس

خدایا بهر چه در بند ؟! گشایم پا ! به هر فندی است


زدستم رفته صبر و طاقت و امٌید ؛ بس نومید

گمانم این شبی دهساله یا چندین ده و اندی است


منم با جمعی از روشنگرانِ پاکدل ، عاقل

همه صبر تو را دارند ؛ کاین عین خردمندی است


دلی نورانی از یاران این وبلاگ در وامم

ادایش نیست آسان ، لطف خالوئی و فرزندی است


نه من را در شکنجه بین ! نه شعرم را سکنجه بین

که هر گویش ، اگر لطف تو باشد ، شکٌر و قندی است


خداوندا شبت را روز گردان بر چنین یاران

مرا هادی شو و بهبود حالی کن به هر پندی است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۳ ، ۲۳:۴۸
علیرضا آیت اللهی