شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی
علی رضا آیت اللهی alireza ayatollahi

متولد 1324 . مقیم تهران ( Tehran ) از 1344
دارای تحصیلات ادبیات در ایران ، زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن در اکس آن پرووانس فرانسه ، علوم اجتماعی در ایران ، معماری در ایتالیا ، شهرسازی در اسپانیا ، و مدیریت دولتی ، و دوره های دکتری آمایش سرزمین ، مردم شناسی - جامعه شناسی و اقتصاد در دانشگاه اکس - مارسی . فعالیت سردبیری ماهنامه علمی - هنری ، سرویراستاری ادبی ، فنی و علمی در متون اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی . سردبیری ماهنامه مجلس . آموزش آئین نگارش به مدیران کشور ، آموزش ادبیات فارسی در دانشگاه ( عضو هیئت علمی سابق دانشگاهها ) . دارای بیش از دویست تالیف و تصنیف ( استاد سابق پژوهش ) . هم اکنون : پژوهشگر آزاد ؛ که از جمله در این سایت اگر چه مورٌخ نما است در واقع بیشتر به تاریخ شفاهی در حوزه آنتروپولوژی و اتنولوژی می پردازد و انتظار یاری از تمام نیکو صفتان . با تمنٌای نظردهی از صاحبنظران .

۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۶ ثبت شده است

مشهد قدیم

آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (3)

عبدالملک در خراسان

تصوٌر و تصویرِ صحیح زندگی در زمان عبدالملک گرچه اندکی دشوار ، امٌا به هیچ وجه بعید نیست . ازجمله مسافرت ها طی راههای صعب و طولانی است که نه تنها به آن عادت داشته اند بلکه ، بنا به اقوال شفاهی ، برای برخی در زمره بهترین تفریحات ( تنوع و طبیعتگردی ) بشمار می رفته است . از این رو امکان اینکه زندگی ییلاقی – قشلاقی عبدالملک به جای از عقدا به شهری بسیار نزدیکتر چون یزد به شهری دور تر چون مشهد بوده است وجود دارد ؛ منتهی شرح زندگی وی یا وجود ندارد یا یافت نشده است و شرح زندگی فرزندش آخوند ملٌا اسماعیل نیز به حدٌی در معرض خیالبافی ها و تصوٌر نگاریها قرار گرفته است که چندان مورد اعتماد نمینماید ؛ بخصوص که در موارد اصولی ، مثل زمان و مکان تولٌد دچار تناقضاتی فاحش و اصولی است .

به فرض اینکه آخوند ملٌا اسماعیل نمی توانسته است با تولد در 1188ه . ق، و آنهم در عقدا با سنٌی محدود به 42 سال ، به تحصیلات و توفیقاتی اینچنین عظیم نائل آمده باشد احتمال تولد وی در سال 1176 هجری قمری بیشتر صحیح مینماید و به این ترتیب محل سکونت اصلی وی ( قشلاقی ) یا محل سکونت خانواده عبدالملک می توانسته است در مشهد مقدس بوده باشد ؛ بدینمعنی که عبدالملک پس از پایان نسبی شورش ها و خطراتِ پسا نادر شاهی به مشهد مقدس باز گشته است که قرائن و شواهدی نیز در این باره وجود دارند :

عشق به وطن اصلی به مصداق « هرکسی کاو دور ماند از اصل خویش - بازجوید روزگار وصل خویش » .

امنیت و آرامش نسبی مشهد در زمان حکومت شاهرخ میرزا افشار بر مشهد تا سال 1210 هجری قمری / 1174 خورشیدی .

برکت همجواری با امام رضا (ع).

سفرهای متعدد ملٌا به خراسان که در روایات شفاهی آمده است .

خویشان متعدد آخوند ملٌا اسماعیل در مشهد که از احفادِ شخص ملٌا نبوده اند ، از اعفاد عبدالملک بوده اند ، و گویا برخی هنوز هم  در مشهد سکونت دارند ؛ وعقدائی نامیده می شوند .

این روایت شفاهی که دونفر از پنج خواهر آخوند ملٌا اسماعیل در مشهد ازدواج کرده بوده اند و یکی از این شوهر خواهرها یا داماد های عبدالملک ، یک روحانی ، مشهور به عقدائی ، بوده است * .

مادر عبدالملک که احتمالا" از گرجی ها بوده است ، همجواری با آنان را می جسته است ؛ و آورده اند :

هنگامی که نادرشاه در 1732 به تفلیس رسید 6000 خانوار از گرجیانی را که با وی دشمن بودند به خراسان تبعید کرد . » (1) . » .

وجود مدارس متعدد وحوزه علمیه شیعه دوازده امامی و امکان تحصیل ملٌا و سوق دادنش به سوی عتبات ؛ حال آنکه حوزه علمیه یزد در آن زمان آنچنان تعلقی به شیعه دوازده امامی نداشته است ؛ و بسیار بعید مینماید که ملٌا بدون کوچکترین تحصیلاتی در ایران ، یا تحصیلاتی بدوی در عقدا ، برای تحصیل در حوزه علمیه نجف راهی آن شهر مقدس شده باشد .

بنظر می رسد پس از درگذشت عبدالملک ِ سرشناس و متمول در مشهد و دفن وی در مجاورت حضرت ثامن الائمه یا حتی انتقال به عتبات عالیات و دفن در آن محلٌ مقدس ، و سکونت آخوند ملٌا اسماعیل در یزد ، مابقی خانواده عبدالملک نیز با آخوند ملٌا اسماعیل در یزد ساکن شده سه دختر دیگر عبدالملک در یزد ازدواج کرده اند ؛ ضمن اینکه ازدواج ها می توانند قبل از این مهاجرت صورت گرفته خویشانی که مشوق سکونت و فعالیت آخوند ملٌا اسماعیل در شهر یزد معرفی شده اند از جمله همین خواهران ملٌا بوده باشند.

وضعیت اجتماعی سه داماد عبدالملک که از روحانیان سرشناس و یکی از آنان از بزرگترین ثروتمندان ایران بوده است نیز حاکی از جایگاه و تمول عبدالملک در زمان زندگی خود می باشد .

·      *  در تابستان 1344 در حرم امام رضا روحانی ئی بنام عقدائی خود را از احفاد یکی از خواهران آخوند ملٌا اسماعیل معرفی می کرد ؛ که تعدادی از خویشانش نیز از همان قدیم الایام به اصفهان مهاجرت کرده در کسوت روحانیت می باشند .

( 1 ) ویلم فلور . حکومت نادرشاه . ترجمه ابوالقاسم سری . تهران . انتشارات توس . 1368 . صص 48 و 69 .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۴۹
علیرضا آیت اللهی

 

بخشی از محلٌه قلعه کهنه یزد


آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (2)

عبدالملک در یزد

گفته اند که عبدالملک به محض رفع خطر آشوبها و انتقامجوئی های پس از نادرشاه ، به تجارت گرائیده و از این رو علاوه بر عقدا ، خانه هائی در میبد – یزد و شرق یزد داشته حتی روستای عبدالملک در شرق یزد را بنا نهاده است .

افسانه ی مهاجرت سریع عبدالملک به یزد و بنیان نهادن روستای عبدالملک در شرق شهر یزد سراسر افسانه مینماید؛ چرا که بر خلاف املاک و آثاری که از عبدالملک در عقدا به جای مانده بوده است هیچ اثری از چنین شخصیتی در شهر یزد به دست نیامده است ؛ مگر گفته ی فقط یکنفر در باره شغل تجارت و خانه های زنجیره ای عبدالملک در مسیر کاشان و اصفهان به کرمان و بندرعباس و روایت شخصی معمر در حوالی 1346 که ایشان را ساکن محله قلعه کهنه ی یزد * و مدفون در گورستان جوب هرهر میشمرد که مقبره اش با صدها مقبره دیگر طی یک سیل ویران شده است .

با اینهمه احتمال ِ اینکه حاج عبدالملک تبریزی ، هرچند کوتاه ، در یزد نیزمی زیسته است ، با توجه به اینکه محله ای از یزد یا لااقل کوچه ای از آن به سکونت تبریزیان اختصاص داشته است ، شاید آنقدرها کم نباشد که این امر وی را نیز چون فرزندش آخوند ملٌا اسماعیل دچار مرگی زودرس یا نسبتا" زودرس معرفی می کند ؛ بخصوص که نه تنها آخوند ملٌا اسماعیل در یزد مستقر شده است بلکه سه خواهر آخوند ملٌا نیز عروس و ساکن یزد بوده اند و قاعدتا" شوهرانشان برای ازدواج با آنان به محلٌ کوچکتر و غیر شهری چون عقدا نرفته بوده اند . ؛ و اگر در محلی غیر از شهرهای یزد و عقدا فوت نکرده باشد احتمال اینکه جنازه اش را برای دفن به عتبات عالیات یا مشهد یا حتی زادگاهش تبریز منتقل کرده باشند نیز وجود دارد .

* مجموعا" به نظر می رسد که در جامعه ی یزد آن روز ، به ویژه بنا به خصائل تاریخگرائی و نسب گرائی و شرافت اجدادی خود ، اگر آخوند ملٌا اسماعیل از نسبی شناخته شده و والا نزد یزدیان برخوردار نبود شاید به چنان توفیقاتی که رسیده است هرگز دست نمی یافت .

با اینهمه نبودن نام و نشانی از عبدالملک در یزد از احتمال سکونت وی در یزد می کاهد .

·        * بنا به گفته ی چند نفر نخستین محل اقامت فرزند عبدالملک ، آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی ، در یزد و پس از بازگشت از تحصیلات در نجف ، در محلٌه قلعه کهنه بین مسجد جامع ، مسجد شاه یحیی ، خانه ی صدر الممالک و حکومتی بوده است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۲۲
علیرضا آیت اللهی

عقدا


آیا حاج عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، واقعا" عقدائی بود ؟ (1)


ابراهیم خان افشار پس از کشتن پسرعموی دلیر نادرشاه امیراصلان خان، و فتح تبریز و انتخاب آن شهر به پایتختی خود در 1161 هجری قمری ، مهدی‌خان افشار را به بیگلربیگی آذربایجان منصوب و در تبریز مستقر نمود، و خود به منظور شکست دادن عادشاه به سوی خراسان حرکت کرد. (1)

مهدی‌خان با برادرش علیمرادخان در تبریز بدرفتاری کردند، از طرفی دشمنان قدیمی و خانوادگی وی هم مردم عامی را تحریک می‌کردند، سرانجام در شورشی مهدی‌خان را از پای درآوردند.

آنچه تقریبا" مسلٌم است وضع تبریز پس از امیر اصلان خان ، که به پایتختی ابراهیم شاه افشار هم انتخاب شده است ، بسیار مغشوش و تا سالها نا امن بوده است ؛ بخصوص برای سکونت فرزند یا فرزندان حاکم سابق آن که لابد تمام املاک و اوالش مورد تصاحب ابراهیم شاه قرار گرفته است و با توجٌه به اینکه دستگیری مجدد خانواده وی و تسلیم آنان به در بار ابراهیم شاه می توانسته است مزیتی گزاف برای دستگیر کننده یا دستگیر کنندگان و مرگ یا لااقل کوری اعضاء خانواده ، بخصوص عبدالملک که فرزند ذکور بوده است ، را در پی داشته باشد می توان تقریبا" مطمئن بود که خانواده امیر اصلان خان و از آنجمله عبدالملک که اصالتا" تبریزی نبوده اند هیچگاه قصد بازگشت به تبریز نکرده اند .

علاوه بر آن سوانح طبیعی نیز در دورداشتن عبدالملک و خانواده اش از تبریز لابد بی تاثیر نبوده است . زمین لرزه سال 1169 هجری قمری / 1755 میلادی از آنجمله است که اتفاقا" در کاشان و اصفهان روی داده لابد به این ترتیب نظر عبد الملک و خانواده اش را به اقامتی بیشتر در عقدا و در غیرِ آن در شرق عقدا ، یعنی یزد و خراسان ، معطوف نموده است ؛ بخصوص که اصولا" خراسانی محسوب می شده اند و لابد در آنجا علقه هائی نیز داشته اند .

یزد پس از نادر نیز با حکامی چون گرگین خان ، لطفعلیخان و علم خان چندان امن نبوده است تا اینکه به زودی تقی خان ( خان بزرگ ) بر یزد و ناحیه ی یزد حاکم شده آن را یکی از امن ترین نواحی ایران آن روزگار و مقصد مهاجرت برخی از خویشان عبدالملک ساخته است ؛ امٌا باوجود آنکه افسانه هائی بر حضور عبدالملک در این ناحیه به عنوان تاجر و داشتن خانه هائی در عقدا ، میبد ، یزد ، و شرق یزد وجود داشته است کوچکترین شواهد و قرائنی از حضور وی در این ناحیه یافت نشده است ؛ و این فقدانِ شواهد ، فرض مهاجرت وی به مشهد به دلیل گرایشهای قومی وطنی نوستالوژیک یا حتی به عتبات عالیات از جمله به منظور تحصیلات فرزندانش ، یا حتی خود شهر یزد ، تقویت می کند .

امٌا آن دوره و نهایتا" طی سلطنت شاهرخ شاه افشار مشهد نیز دچار تزلزل و ناامنی هائی بوده است که قاعدتا" میتوانسته است خانواده بزرگی از افشار چون امیر اصلان خان را نیز بکام بحرانی خود درکشد .

از اینجا چون برخی از کتب تولٌد آخوند ملٌا اسماعیل را در 1188 ه . ق در عقدا نگاشته اند این یقین پیش می آید که حاج عبدالملک لااقل تا آن زمان در عقدا می زیسته است ؛ حال آنکه چنین محلٌ ولادتی اصولا" می تواند افواهی بوده باشد و منابع آن چون آتشکده یزدان منتشره در 1318 خورشیدی که عمدتا" در غیر از محل و قریب به دوقرن پس از واقعه نوشته شده است ، و مکارم الآثار که این نیز گردآوریی پس از دوقرن از واقعه است و با تاخیری بیشتر در 1362 منتشر شده است نمی توانند منابعی میقٌن در محلٌ تولٌد آخوند ملٌا اسماعیل به عنوان شاهدی بر محلٌ سکونت عبدالملک و خانواده وی بوده باشند .

به علاوه ، در آن زمان قاعدتا" سبک زندگی ییلاق – قشلاق همچنان در اوج خود بوده است و متولدین در ییلاق را اهل آن ییلاق نمیشمرده اند ؛ والٌا این حرکت ییلاق قشلاق به عقدا تا قریب به 200 سال پس از وی نیز نزد برخی از احفاد حاج عبدالملک وجود داشته است .

نهایت امر این که در آن زمان غالبا" کسی که در محلٌی دارای املاک و عقار بوده تعلقاتی داشته پیاپی به آنجا مسافرت می کرده است را به آنجا نسبت می داده اند ؛ و از لحاظ املاکی که مسلما" حاج عبدالملک و آخوند ملٌا اسماعیل در عقدا داشته اند شاید آنان را عقدائی لقب داده برخی بر این مبنا اهل و ساکن عقدا پنداشته اند .

حاج عبدالملک به اعتبار اینکه در کودکی و احتمالا" نو جوانی در تبریز میبوده است نمی تواند تبریزی بوده باشد و به صرف اینکه در مدتی نامعلوم در عقدا می زیسته است و املاک و عقاری در آنجا داشته است نیز نمی تواند عقدائی خوانده شود .

ازاینجاست که ما گمان می بریم علاوه بر اقامت حدودا" بیست ساله ی خانواده عبدالملک در عقدا ، تولد ملٌا و برخی دیگر از فرزنان عبدالملک در آن محلٌ امن ، و گرفتن لقب عقدائی از آنجا ، گروهی به مشهد مراجعت کرده باصطلاح مجاور شده اند و بخصوص چنانکه تاریخ نشان می دهد گروهی از نزدیکانشان نیز به یزد ، که یکی از امن ترین مراکز بزرگ آن زمان بوده است ، جذب شده اند ؛ و همین گروه اخیر الذکر نهایتا" خانواده آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی را در غیاب پدرشان که یا در مشهد باقی مانده و یا فوت کرده بوده است ، به مهاجرت به یزد تشویق کرده نهایتا: این خانواده را به یزد مهاجرت داده اند .

(1) گلستانه، ابوالحسن بن محمد امین. مجمل‌التواریخ، به سعی و اهتمام: مدرس رضوی، انتشارات کتابخانه ابن سینا، تهران، 1344، ص 188 .

(1) (2) مجموعا" روایات پیران قوم آیت اللهی در دهه ی 1340 بر این بود که عبدالملک ، فرزند اصلان خان ، در عقدا گوشه عزلت گزیده به عبادت و ، و در آن عصر که هنوز مذهب شیعه دوازده امامی و روحانیت مبلغ آن اینچنین گسترش نیافته بوده است بدون آنکه القاب آخوند و ملٌا اتخاذ کند ، مرجعیت دینی مردم عقدا مشغول بوده و از همان عقدا به سفر حج مشرف شده است ، امٌا بزرگی جهاندیده بوده بارها به زیارت عتبات عالیات و مشهد مقدس رفته  و نخستین یا شاید از نخستین کسانی بوده است که فزندانشان را برای آموزش در مکتب اصولی در عتبات عالیات به آن دیار اعزام نموده اند . با اینهمه چنان که از گفته های درون دودمانی بر می آید کسی حاج عبدالملک را اهل عقدا و عقدائی نمی دانسته است

(1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۶ ، ۲۰:۱۷
علیرضا آیت اللهی
شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۵۷ ق.ظ

خونخواری نادر بر علیه افشاریان

نادر شاه خونخوار


 خونخواری نادر بر علیه افشاریان یزد


بنا بر ظواهر موجود نادر شاه افشار در بدو قدرت خود نظر مساعدی نسبت به یزد و یزدیان داشته است ؛ و حتی بعید نیست ملٌای با نفوذی که نوشته اند در عصر وی می زیسته است (1) یک ملٌای یزدی می بوده است . حاکمان منصوب وی در یزد ، فضلعلی بیک عقدائی ، و میرزا حسن نائینی به آرامش در یزد حکومت می کرده اند ؛ و حتی از زمانی که میرزا رضی خراسانی حاکم یزد شده است تا سه سال مردم یزد را از پرداخت عوارض دیوانی معاف داشته اند .

امٌا در اواخر عمر نادر و با توجٌه به شورش های گسترده مردم تقریبا" تمام نقاط کشور که از جنگجوئی های نادر ، سرباز گیری ها ، کشت و کشتار ها ، تخریب ها و بطور کلٌی هزینه های گزاف جنگ و باج و خراج های گزاف حکومتی به تنگ آمده بوده اند ؛ در یزد نیز تا حدودی وضعیتی متفاوت به وجود آمده است .

بنا به شواهد تاریخی ، نادر شاه در ذی حجه 1159 هجری قمری از اصفهان به سوی یزد و کرمان حرکت کرده ؛ در محرم 1160 از ناحیه ی یزد عبور می کرده است که از شورش های جنوب خراسان باخبر شده است ؛ و این خبر ها در برهه ای بوده است که از تقریبا" سراسر ایران چنین خبرهائی دریافت می دادشته است . شاه افشار که لابد خود را قهرمان ایرانیان و منجی آنان از حکومت غاصب و گستاخ افغان می دانسته است طبیعتا" توقع آن جریانات را نداشته به شدٌت خشمگین و متغییٌر شده است ؛ و :

« از اصفهان و یزد عنان عزیمت به سمت خراسان انعطاف ، و به هر مزرعه و قریه و قلعه ای که وارد می شد ، از رئوس روؤسای آن نواحی کلٌه منار می ساخت . » (2) . یا به تعبیری دیگر « ... کار به جائی رسید که در دهم محرم 1160 که رایات جاه و جلال از نواحی عراق مراجعت به صوب خراسان می نمودند در هر منزلی از منازل از رئوس رؤسا و فقیر و فقرا و غنی و مالدار و مسکین و بینوا و گناه دار و بیگناه ، از کلٌه و اجساد ایشان کلٌه مناره می ساخت . و هیچ ولایتی و مملکتی و قریه و مزرعه ای نبود که کسان آن دیار گرفتار سخط و غضب قیامت لهب امیر صاحبقران نبودند . » (2) ...

طبیعتا" مردم رنج کشیده و زیر بار جنگهای  پیاپی و پایان ناپذیر جنگجوئی بنام نادر خم شده طاقت خود را طاق می دیدند و شاید بیش از همه لشگریانش که سعادت و آسایشی فراروی خود نمی دیدند ... تا اینکه در شب یکشنبه یازدهم شهر جمادی الثانیه سال هزار و صد و شصت هجری در منزل فتح آباد ، دو فرسخی خبوشان ، محمد قلیخان قاجار ایروانی و موسی بیگ افشار و جمعی از همیشه کشیکان افشار ، که پاسبان سراپرده دولت بودند ، نیمشب داخل سراپرده گشته » نادر را مقتول و جهانی را از آنهمه ظلم و جور رهائی بخشیدند .

امٌا در یزد که دچار مصائب بسیار کمتری نسبت به سایر بلاد بزرگ بوده است نیز فجایعی حکومتی از سوی حکامی چون اعرج اصفهانی و نجفقلی بیک ترک که نهایتا" یزدیها پس از یک دوره ی هشت ساله ی بحرانی مجبور شدند سر از تنش جدا کنند ... رخ می داده است که طبیعتا" عموم مردم آن را از ناحیه ی گونه ی جدید سلطنت نادرشاه ، و عوامانه از سوی قوم افشار می دانسته اند ؛ و طبیعتا" در آن شهر نیز احتمال خطر انتقامجوئی برای فرزندان سرداران بزرگ نادر ، بیگناه یا با گناه ، یا اصولا" نادریان در صورت شناخته شدن وجود داشته است ؛ مگر در مواردی تقریبا" استثنائی چون در مورد محمد علی صدر الممالک ؛ مشاور نادرشاه و سفیر وی نزد حکومت عثمانی که البته در مقام یک شیخ ، روحانی ، و با اعوان و انصار و لابد محافظانی متعدد از خراسان به یزد مهاجرت و در آن شهر ساکن شده است  (3) .

(1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۵۷
علیرضا آیت اللهی
جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۳ ب.ظ

پایان دردبار امیر اصلانخان قرخلو افشار

 

پایان دردبار امیر اصلانخان قرخلو افشار


پس از قتل نادر شاه لشگریان افغان و ازبک که بیش از همه به نادر متکی بودند به قندهار فرار کردند . علیقلی خان برادر زاده ی محبوب نادر که حاکم هرات بود به مشهد و کلات رفته تمام شاهزادگان نادری را بکشت تا بلامنازع بنام عادلشاه به سلطنت بنشیند ؛ و برادر خود ابراهیم خان را سردار عراق و مامور اصفهان نمود . ابراهیم خان که می دانست اصلان خان به عنوان یکی از بزرگترین نزدیکان شایسته ی نادر شاه پس از قتل عام فرزندان نادر و بزرگانی دیگر ، ترس از جان خود دارد از این بیم استفاده کرده به وی پیشنهد اتحاد و همدستی داد و به برکت همراهی و رشادت امیر اصلان خان با بخشی از لشگریان افغان و ازبک که در اختیارش بودند کرمانشاه و تجهیزات و توپخانه نادری مستقر در غرب را متصرف شد و امیر اصلان خان راه محل حکومت خود ، تبریز ، را در پیش رفت ؛ غافل از آنکه ابراهیم خان ( که سال بعد از آن بنام ابراهیم شاه در همان تبریز به تخت سلطنت نشست ) خود سودای سلطنت بر سر دارد و در این راه شاید شخص امیر اصلانخان را نیز رقیب و از موانع اصلی خود میشمارد . پس ، ابراهیم خان که بعد از آن فتح مشترک عظیم وانمود کرده بود به همدان می رود ناگهان از مسیر همدان باز گشته از پشت به لشگر امیر اصلانخان ، و ساروخان که وی نیز در معیت برادر بوده است ، حمله برده بنا به مکر و حیله آن دو را به دام انداخته و ، در 1160 هجری قمری ، ناجوانمردانه به قتل می رساند .

ابراهیمخان یا ابراهیمشاهِ  لئیم ، طمٌاع ، ظالم ، سفٌاک ، فریبکار و مکٌار که در ذی حجه 1161 هجری قمری در تبریز به سلطنت نشسته است ، طبیعتا" مورد تنفر مردم بوده است و همین که به سوی قم و کاشان لشکر کشیده است نشان از تزلزل کامل وی می دهد که در ناحیه ی کاشان مورد شورش همراهان خود قرار گرفته نهایتا" کشته شده است .

اینکه ابراهیم شاه گروهی از مغلوبان خود را اسیر داشته و همه جا با خود میبرده است به این گمان می رساند که خانواده امیر اصلانخان و کودکی از وی ، که فرزندش عبدالملک باشد ، نیز در همراهی وی بوده اند ؛ و از موقعیت مناسب شورش در کاشان استفاده کرده به عقدای یزد گریخته و در آنجا متوطن شده اند .

فرض کودکی یا نوجوانی عبد الملک در آن زمان از آنجا تقویت می شود که تقریبا" تمام سرداران بزرگِ خویش نادر شاه جوان بوده اند ، رضا قلی میرزا فرزند ارشد نادر زمان مرگ بیش از 29 سال نداشته است ؛ و نصرالله میرزا با آنهمه سابقه ی سرداری سپاه و حکومت ایالات مختلف فقط 23 سال داشته است . بنابراین قاعدتا" امیر اصلان خان نیز در زمان مرگ جوان بوده است و عبدالملک ، فرزندش ، در زمان فرار به عقدا ، لابد با گروهی از ملازمان ، و سکونت در آنجا ، آنچنان سنٌ و سالی نداشته است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۳
علیرضا آیت اللهی
پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۵۰ ب.ظ

ساروخان افشار قرخلو

ساروخان افشار قرخلو

از خانواده پدری امیر اصلانخان قرخلوی افشار تبریزی فقط اشاراتی تاریخی به برادر کوچکترش ساروخان وجود دارد که لابد ابتدا با لشگر نادر از اصفهان به سوی هنوستان حرکت کرده است و آنگاه به ماموریت بسیار مهمی در ناحیه ابیورد که خاستگاه نادریان بوده است اعزام شده است :

« .... ساروخان برادر امیر اصلان خان ، که با موازی سه چهار هزار نفر در آن نواحی مامور بود ، حسب الامر مقرر گردید که به ارض اقدس رفته ، سور سات عساکر مزبور را آماده و مهیا نماید  .

چون ملازم مقرره که در تحت آن به خدمات تعیین  گشته و مهیا بودند ، حسب الفرمان رضا قلی میرزاآن ملازم برقرار گشته ، و در تحت ساروخان در آن نواحی به خدمات اشتغال داشتند ، در آن محل ملازمان مذکوره را به تحت مین باشیان عظام قراردادند . » .

آنگاه نام وی در جریان شورش و جنگ خوارزم با معدودی دیگر از « سرداران معظم و سرکردگان مکرم » نادرشاه آمده است (1) .

سپس لابد برحسب شجاعتها و شهامت هائی که به خرج داده است به حکومت ناحیه ی بسیار مهمٌی چون کرمان رسیده است ؛ و در سال 1156 هجری قمری که تقی خان ، حاکم محبوب و مقتدر فارس ، برعلیه نادر شاه دعوی استقلال کرده است از سوی نادر مامور سرکوبی تقی خان شده است ؛ امٌا بین راه کرمان به شیراز و با شورش قاجاریان به مرکزیت استراباد ، به وی دستورداده شده است که سرکوب تقی خان را به اللهوردیخان با لشگر عراق و نیز محمود خان افشار بیگلر بیگی هرات با لشگریان آن حدود واگذار کرده ، لابد برحسب آشنائی ، تجربه و اهمیٌت بیشتر استرآباد که مرکز قدرت محمد حسن خان قاجار ( پدر آقا محمد خان قاجار ) بوده است به سرکوب محمد حسن خان قاجار که در راس شورشییان قاجار قرار داشت بشتابد .

جنگ بین بهبود خان و لشگر خراسان و ساروخان و لشگر کرمان گسترده بوده از کشته های قاجاریان در نواحی گرگان و مازندران پشته می ساخته اند تا آنان را منکوب ساخته اند ؛ و :

« و حسب الرقم  ، چنان بر عهده ساروخان مقرر گشته بود که از استر آباد الی کناره ء گرگان و بلخان و جمیع دشت قبچاق را سردار و صاحب اختیار بوده ، متمردین و متصرفین بد آئین را تنبیه و تادیب نموده ، در سلطنت آن دیار برقرار و صاحب اختیار با اقتدار باشد . » (2)

پس از آن نیز از سران س÷اه نادرشاه بوده است که در آن اختلاف و تفرقه زبانه می کشیده است و ظاهرا" نادر شاه به خویشان نزدیک خود اعتماد بیشتری داشته است ؛ اگرچه آنان در واقع نمیتوانسته اند به قدرکافی به یکدیگر اعتماد کنند ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۰
علیرضا آیت اللهی