چهارشنبه, ۳ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۴۸ ب.ظ
شب چلٌه 1393
خداوندا « شبِ یلدا » به « یلدای خداوندی » است
شب فردای رفت از غم به شادی و به لبخندی است
« شبی تاریک و بیم موج و گردابی چنین حائل »
تو گوئی راهها بسته ست ، هر راهی به دربندی است
نه راه پیش ، نه راه پس ، نه امیدی به هرکرکس
خدایا بهر چه در بند ؟! گشایم پا ! به هر فندی است
زدستم رفته صبر و طاقت و امٌید ؛ بس نومید
گمانم این شبی دهساله یا چندین ده و اندی است
منم با جمعی از روشنگرانِ پاکدل ، عاقل
همه صبر تو را دارند ؛ کاین عین خردمندی است
دلی نورانی از یاران این وبلاگ در وامم
ادایش نیست آسان ، لطف خالوئی و فرزندی است
نه من را در شکنجه بین ! نه شعرم را سکنجه بین
که هر گویش ، اگر لطف تو باشد ، شکٌر و قندی است
خداوندا شبت را روز گردان بر چنین یاران
مرا هادی شو و بهبود حالی کن به هر پندی است
۹۳/۱۰/۰۳