چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۵:۱۴ ب.ظ
دیدار دماوند در شهر تهران
دیدن دماوند در تهران
از زمین تا آسمان یک کاف دیدم من ؟ . ندیدم .
قلٌه ئی افسانه ئی چون قاف دیدم من ؟ . ندیدم .
واقعیت را بگویم ؟ آنچه را وِی آفریده
در ورای سایر الطاف دیدم من ؟ . ندیدم .
گروه : کهن
نوع : چهار پاره
نام : دماوند
شاعر : علیرضا آیت اللهی
موضوع : طنز اجتماعی در باره مشاهده قلٌه دماوند توسط یک شهرستانی تازه به تهران رسیده .
تاریخ : تابستنان 1344
محل : تهران
چرا این شعر ؟
تصور می کنم قبل از اینکه در سال 1344 برای ورود به دانشگاه تهران و نهایتا" اقامت دائم در این شهر بزرگ ، و به اصطلاح « دراندر دشت » و «هزارتو » ، بابرخی ازمردم « هزار چهره » و تحت انقیاد حکروایانی « هزاردستان »! برای نخستین بار به سوی این شهر مسافر شوم ، اصیل تر ، بومی تر ، ایرانی تر ، مذهبی تر ... بودم ؛ وبه خصوص بسیار ساده تر و صاف و پاک تر از امروز فکر می کردم . هر موضوعی را ساده می پنداشتم و ساده تصور میکردم ؛ ازجمله این که قلٌه دماوند در هرکجای تهران قابل مشاهده است ! ؛ به پشت بام خانه ی محل اقامتم رفتم و قلٌه دماوند را ندیدم : تهران شهری است تنیده و درهم بافته ، باساختمان هائی نسبتا" بر افراشته ، و ...که دیریا زود درهم می شکنند... و من به دنبال یگانگی ها بودم ، زیبائی های ... استوار و ماندگار چون قلٌه دماوند...
...وحال پس از نیم قرن از خود می پرسم چند هزار سال نوری میان تصور و حقیقت فاصله است ؟ ؛ میان احساس و منطق ؟
این شعر را در سایت شعر نو حدود 40 نفر خوانده اند و حدود بیست نفر به آن رای داده اند .
۹۳/۰۶/۱۹
تنها ارائه دهنده قالب های بیان بلاگ در وب بصورت رایگان
هم اکنون به ما سر بزنید
سایت دیزاین زد