شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی

انسانشناسی اجتماعی و فرهنگی ، خویشاوندی ، شجره نسب ، سلسله نسب ، آیت اللهی های یزد

شجره نامه و خویشاوندی آیت اللهی های یزدی
علی رضا آیت اللهی alireza ayatollahi

متولد 1324 . مقیم تهران ( Tehran ) از 1344
دارای تحصیلات ادبیات در ایران ، زبان و ادبیات و فرهنگ و تمدن در اکس آن پرووانس فرانسه ، علوم اجتماعی در ایران ، معماری در ایتالیا ، شهرسازی در اسپانیا ، و مدیریت دولتی ، و دوره های دکتری آمایش سرزمین ، مردم شناسی - جامعه شناسی و اقتصاد در دانشگاه اکس - مارسی . فعالیت سردبیری ماهنامه علمی - هنری ، سرویراستاری ادبی ، فنی و علمی در متون اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی . سردبیری ماهنامه مجلس . آموزش آئین نگارش به مدیران کشور ، آموزش ادبیات فارسی در دانشگاه ( عضو هیئت علمی سابق دانشگاهها ) . دارای بیش از دویست تالیف و تصنیف ( استاد سابق پژوهش ) . هم اکنون : پژوهشگر آزاد ؛ که از جمله در این سایت اگر چه مورٌخ نما است در واقع بیشتر به تاریخ شفاهی در حوزه آنتروپولوژی و اتنولوژی می پردازد و انتظار یاری از تمام نیکو صفتان . با تمنٌای نظردهی از صاحبنظران .
شنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۵۷ ق.ظ

خونخواری نادر بر علیه افشاریان

نادر شاه خونخوار


 خونخواری نادر بر علیه افشاریان یزد


بنا بر ظواهر موجود نادر شاه افشار در بدو قدرت خود نظر مساعدی نسبت به یزد و یزدیان داشته است ؛ و حتی بعید نیست ملٌای با نفوذی که نوشته اند در عصر وی می زیسته است (1) یک ملٌای یزدی می بوده است . حاکمان منصوب وی در یزد ، فضلعلی بیک عقدائی ، و میرزا حسن نائینی به آرامش در یزد حکومت می کرده اند ؛ و حتی از زمانی که میرزا رضی خراسانی حاکم یزد شده است تا سه سال مردم یزد را از پرداخت عوارض دیوانی معاف داشته اند .

امٌا در اواخر عمر نادر و با توجٌه به شورش های گسترده مردم تقریبا" تمام نقاط کشور که از جنگجوئی های نادر ، سرباز گیری ها ، کشت و کشتار ها ، تخریب ها و بطور کلٌی هزینه های گزاف جنگ و باج و خراج های گزاف حکومتی به تنگ آمده بوده اند ؛ در یزد نیز تا حدودی وضعیتی متفاوت به وجود آمده است .

بنا به شواهد تاریخی ، نادر شاه در ذی حجه 1159 هجری قمری از اصفهان به سوی یزد و کرمان حرکت کرده ؛ در محرم 1160 از ناحیه ی یزد عبور می کرده است که از شورش های جنوب خراسان باخبر شده است ؛ و این خبر ها در برهه ای بوده است که از تقریبا" سراسر ایران چنین خبرهائی دریافت می دادشته است . شاه افشار که لابد خود را قهرمان ایرانیان و منجی آنان از حکومت غاصب و گستاخ افغان می دانسته است طبیعتا" توقع آن جریانات را نداشته به شدٌت خشمگین و متغییٌر شده است ؛ و :

« از اصفهان و یزد عنان عزیمت به سمت خراسان انعطاف ، و به هر مزرعه و قریه و قلعه ای که وارد می شد ، از رئوس روؤسای آن نواحی کلٌه منار می ساخت . » (2) . یا به تعبیری دیگر « ... کار به جائی رسید که در دهم محرم 1160 که رایات جاه و جلال از نواحی عراق مراجعت به صوب خراسان می نمودند در هر منزلی از منازل از رئوس رؤسا و فقیر و فقرا و غنی و مالدار و مسکین و بینوا و گناه دار و بیگناه ، از کلٌه و اجساد ایشان کلٌه مناره می ساخت . و هیچ ولایتی و مملکتی و قریه و مزرعه ای نبود که کسان آن دیار گرفتار سخط و غضب قیامت لهب امیر صاحبقران نبودند . » (2) ...

طبیعتا" مردم رنج کشیده و زیر بار جنگهای  پیاپی و پایان ناپذیر جنگجوئی بنام نادر خم شده طاقت خود را طاق می دیدند و شاید بیش از همه لشگریانش که سعادت و آسایشی فراروی خود نمی دیدند ... تا اینکه در شب یکشنبه یازدهم شهر جمادی الثانیه سال هزار و صد و شصت هجری در منزل فتح آباد ، دو فرسخی خبوشان ، محمد قلیخان قاجار ایروانی و موسی بیگ افشار و جمعی از همیشه کشیکان افشار ، که پاسبان سراپرده دولت بودند ، نیمشب داخل سراپرده گشته » نادر را مقتول و جهانی را از آنهمه ظلم و جور رهائی بخشیدند .

امٌا در یزد که دچار مصائب بسیار کمتری نسبت به سایر بلاد بزرگ بوده است نیز فجایعی حکومتی از سوی حکامی چون اعرج اصفهانی و نجفقلی بیک ترک که نهایتا" یزدیها پس از یک دوره ی هشت ساله ی بحرانی مجبور شدند سر از تنش جدا کنند ... رخ می داده است که طبیعتا" عموم مردم آن را از ناحیه ی گونه ی جدید سلطنت نادرشاه ، و عوامانه از سوی قوم افشار می دانسته اند ؛ و طبیعتا" در آن شهر نیز احتمال خطر انتقامجوئی برای فرزندان سرداران بزرگ نادر ، بیگناه یا با گناه ، یا اصولا" نادریان در صورت شناخته شدن وجود داشته است ؛ مگر در مواردی تقریبا" استثنائی چون در مورد محمد علی صدر الممالک ؛ مشاور نادرشاه و سفیر وی نزد حکومت عثمانی که البته در مقام یک شیخ ، روحانی ، و با اعوان و انصار و لابد محافظانی متعدد از خراسان به یزد مهاجرت و در آن شهر ساکن شده است  (3) .

(1

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۶ ، ۰۹:۵۷
علیرضا آیت اللهی
جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۳۳ ب.ظ

پایان دردبار امیر اصلانخان قرخلو افشار

 

پایان دردبار امیر اصلانخان قرخلو افشار


پس از قتل نادر شاه لشگریان افغان و ازبک که بیش از همه به نادر متکی بودند به قندهار فرار کردند . علیقلی خان برادر زاده ی محبوب نادر که حاکم هرات بود به مشهد و کلات رفته تمام شاهزادگان نادری را بکشت تا بلامنازع بنام عادلشاه به سلطنت بنشیند ؛ و برادر خود ابراهیم خان را سردار عراق و مامور اصفهان نمود . ابراهیم خان که می دانست اصلان خان به عنوان یکی از بزرگترین نزدیکان شایسته ی نادر شاه پس از قتل عام فرزندان نادر و بزرگانی دیگر ، ترس از جان خود دارد از این بیم استفاده کرده به وی پیشنهد اتحاد و همدستی داد و به برکت همراهی و رشادت امیر اصلان خان با بخشی از لشگریان افغان و ازبک که در اختیارش بودند کرمانشاه و تجهیزات و توپخانه نادری مستقر در غرب را متصرف شد و امیر اصلان خان راه محل حکومت خود ، تبریز ، را در پیش رفت ؛ غافل از آنکه ابراهیم خان ( که سال بعد از آن بنام ابراهیم شاه در همان تبریز به تخت سلطنت نشست ) خود سودای سلطنت بر سر دارد و در این راه شاید شخص امیر اصلانخان را نیز رقیب و از موانع اصلی خود میشمارد . پس ، ابراهیم خان که بعد از آن فتح مشترک عظیم وانمود کرده بود به همدان می رود ناگهان از مسیر همدان باز گشته از پشت به لشگر امیر اصلانخان ، و ساروخان که وی نیز در معیت برادر بوده است ، حمله برده بنا به مکر و حیله آن دو را به دام انداخته و ، در 1160 هجری قمری ، ناجوانمردانه به قتل می رساند .

ابراهیمخان یا ابراهیمشاهِ  لئیم ، طمٌاع ، ظالم ، سفٌاک ، فریبکار و مکٌار که در ذی حجه 1161 هجری قمری در تبریز به سلطنت نشسته است ، طبیعتا" مورد تنفر مردم بوده است و همین که به سوی قم و کاشان لشکر کشیده است نشان از تزلزل کامل وی می دهد که در ناحیه ی کاشان مورد شورش همراهان خود قرار گرفته نهایتا" کشته شده است .

اینکه ابراهیم شاه گروهی از مغلوبان خود را اسیر داشته و همه جا با خود میبرده است به این گمان می رساند که خانواده امیر اصلانخان و کودکی از وی ، که فرزندش عبدالملک باشد ، نیز در همراهی وی بوده اند ؛ و از موقعیت مناسب شورش در کاشان استفاده کرده به عقدای یزد گریخته و در آنجا متوطن شده اند .

فرض کودکی یا نوجوانی عبد الملک در آن زمان از آنجا تقویت می شود که تقریبا" تمام سرداران بزرگِ خویش نادر شاه جوان بوده اند ، رضا قلی میرزا فرزند ارشد نادر زمان مرگ بیش از 29 سال نداشته است ؛ و نصرالله میرزا با آنهمه سابقه ی سرداری سپاه و حکومت ایالات مختلف فقط 23 سال داشته است . بنابراین قاعدتا" امیر اصلان خان نیز در زمان مرگ جوان بوده است و عبدالملک ، فرزندش ، در زمان فرار به عقدا ، لابد با گروهی از ملازمان ، و سکونت در آنجا ، آنچنان سنٌ و سالی نداشته است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۳۳
علیرضا آیت اللهی
پنجشنبه, ۱۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۵:۵۰ ب.ظ

ساروخان افشار قرخلو

ساروخان افشار قرخلو

از خانواده پدری امیر اصلانخان قرخلوی افشار تبریزی فقط اشاراتی تاریخی به برادر کوچکترش ساروخان وجود دارد که لابد ابتدا با لشگر نادر از اصفهان به سوی هنوستان حرکت کرده است و آنگاه به ماموریت بسیار مهمی در ناحیه ابیورد که خاستگاه نادریان بوده است اعزام شده است :

« .... ساروخان برادر امیر اصلان خان ، که با موازی سه چهار هزار نفر در آن نواحی مامور بود ، حسب الامر مقرر گردید که به ارض اقدس رفته ، سور سات عساکر مزبور را آماده و مهیا نماید  .

چون ملازم مقرره که در تحت آن به خدمات تعیین  گشته و مهیا بودند ، حسب الفرمان رضا قلی میرزاآن ملازم برقرار گشته ، و در تحت ساروخان در آن نواحی به خدمات اشتغال داشتند ، در آن محل ملازمان مذکوره را به تحت مین باشیان عظام قراردادند . » .

آنگاه نام وی در جریان شورش و جنگ خوارزم با معدودی دیگر از « سرداران معظم و سرکردگان مکرم » نادرشاه آمده است (1) .

سپس لابد برحسب شجاعتها و شهامت هائی که به خرج داده است به حکومت ناحیه ی بسیار مهمٌی چون کرمان رسیده است ؛ و در سال 1156 هجری قمری که تقی خان ، حاکم محبوب و مقتدر فارس ، برعلیه نادر شاه دعوی استقلال کرده است از سوی نادر مامور سرکوبی تقی خان شده است ؛ امٌا بین راه کرمان به شیراز و با شورش قاجاریان به مرکزیت استراباد ، به وی دستورداده شده است که سرکوب تقی خان را به اللهوردیخان با لشگر عراق و نیز محمود خان افشار بیگلر بیگی هرات با لشگریان آن حدود واگذار کرده ، لابد برحسب آشنائی ، تجربه و اهمیٌت بیشتر استرآباد که مرکز قدرت محمد حسن خان قاجار ( پدر آقا محمد خان قاجار ) بوده است به سرکوب محمد حسن خان قاجار که در راس شورشییان قاجار قرار داشت بشتابد .

جنگ بین بهبود خان و لشگر خراسان و ساروخان و لشگر کرمان گسترده بوده از کشته های قاجاریان در نواحی گرگان و مازندران پشته می ساخته اند تا آنان را منکوب ساخته اند ؛ و :

« و حسب الرقم  ، چنان بر عهده ساروخان مقرر گشته بود که از استر آباد الی کناره ء گرگان و بلخان و جمیع دشت قبچاق را سردار و صاحب اختیار بوده ، متمردین و متصرفین بد آئین را تنبیه و تادیب نموده ، در سلطنت آن دیار برقرار و صاحب اختیار با اقتدار باشد . » (2)

پس از آن نیز از سران س÷اه نادرشاه بوده است که در آن اختلاف و تفرقه زبانه می کشیده است و ظاهرا" نادر شاه به خویشان نزدیک خود اعتماد بیشتری داشته است ؛ اگرچه آنان در واقع نمیتوانسته اند به قدرکافی به یکدیگر اعتماد کنند ....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۹۶ ، ۱۷:۵۰
علیرضا آیت اللهی
پنجشنبه, ۱۹ مرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۸ ب.ظ

میرزا رضا کرمانی و یزد

 میرزا رضا کرمانی و یزد

 

آیا میرزا رضا کرمانی که به قول خودش مملکتی را از شرٌ ناصرالدین شاه رهائی بخشید از فرزندان امیر اصلان خان افشار ؛ عمٌه زاده نادر شاه افشار ، و خود از خواهر زادگان آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی بود ؟ .


مطالعه ای که در خور این مطلب باشد تا کنون صورت نگرفته است .

نوشته اند :

"میرزا رضای کرمانی" پسرملاحسین عقدایی یزدی بود ،  اما چون در کرمان متولد شد و تربیتش نیز در همان شهر بود لذا کرمانی محسوب می شد .

 به نظر می رسد این آخوند ملٌا حسین عقدائی یزدی همان آخوند ملٌا حسین یزدی ، و خواهر زاده ی آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی است ؛ که در سال 1232 هجری قمری در حمله به شاه خلیل الله اسماعیلی شرکت داشته و پس از کشته شدن شاه خلیل الله توسط متعصبان یزدی توسط فتحعلیشاه قاجار به تهران احضار شده و به زندان افتاده است ؛ و پس از خلاصی از زندان قاجاریان نیز حاضر به باز گشت به یزد نشده است ؛ ملٌا حسین عقدائی یزدی که نوشته اند از بزرگان عقدا و مردی صاحب نفوذ بوده است می توانسته است بنا به برخی از قواعد آن زمان ، قبل از ماجرای یزد ، در کرمان نیز می بوده ؛ همسر و حق و حقوقی در آن شهر می داشته است ؛ و از جمله فرزندی بنام میرزا رضا که در سال 1226 متولد شده بوده است ؛ و همان روحیه ی سلحشوری پدر خود و چه بسل جدٌ مادریش امیر اصلان خان افشار را به ارث برده بوده است *

دیگر اینکه رابطه ی میرزا رضا هیچگاه با عقدا و یزد قطع نبوده است ؛ و اگر در حدود 1383 یا 1384 ه . ق به یزد رفته و به طلبگی پرداخته است ؛ با توجٌه به این که در آن زمان آیت الله آقا میرسید علی مدرس بزرگ در حفظ دین و تحکیم و توسعه مذهب شیعه دوازده امامی مصلحت را در محافظه کاری لازم و مماشات با حکٌام می دیده اند ، حجٌت الاسلام سبزواری نیز خود از روحانیان حکومتی و طرفدار حکام قاجاری بوده اند ، در حوزه روحانیانی چون آیت الله میرزا سید حسین سلطان العلماء ؛ که خود از احفاد یکی از خواهران آخوند ملٌا اسماعیل ، و نهایتا" امیر اصلان خان بوده است ، یا آیت الله العظمی آقا سید یحیی موسوی یزدی و... به تلمذ اشتغال داشته است :

« میرزا رضا ساکن کرمان بود و آب و ملک مختصری به نام  "نشورو "داشت. محمد اسماعیل خان وکیل الملک حاکم کرمان { در حدود سال 1283 هجری قمری } ملک او را که قبلاً دراجاره پدر میرزا رضا بود از او گرفته و به ملا ابوجعفر نامی داد. این اولین آزاری بود که میرزا رضا از حکام و آدمهای مال مردم خور تجربه کرد. سپس به یزد مسافرت کرد و در جرگه طلاب مشغول تحصیل شد ... » .

·        سلسله فرضیٌات مردم شناختی ؛ به امید رسیدن به حقایقی تاریخی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۴۸
علیرضا آیت اللهی

توضیح : درست است که هدف ما در اینجا نگارش تاریخ و استناد به نوشه های دیگران نیست ؛ کوششی در راه انسانشناسی ، مردم شناسی و گاه جامعه شناسی تاریخی است ، با این وجود گاه شواهد و قرائن زمانی و مکانی ما را به اندیشه یا لاقل پرسش می اندازند مثلا" اینکه آیا وجود « فضلعلی بیک عقدائی » به عنوان حاکم یزد در حوالی 1150 هجری قمری مرتبط به حضور احفاد امیر اصلان خان قرخلو ( که از جمله میتوانسته اند به دعوت احفاد یا لااقل خویشان وی به عقدا مهاجرت کرده باشند و یا حتی خود از احفاد دختری وی بوده باشند ) در حوالی 1160 مرتبط نیست ؟ ؛ و نه تنها حاج عبدالملک عقدائی ، پدر آخوند ملٌا اسماعیل عقدائی یزدی ، در ÷ناه آنان بوده حتی خود از فرزندان دختری این فضلعلی بیک بوده است ؟

 

امیر اصلان خان افشار ، فضلعلی بیک عقدائی ، فضلعلی بیک دنبلی

آورده اند که در زمان سلطنت طهماسب دوٌم ، پس از غلبه ی نهائی سپاهیان نادر افشار در زرقان فارس بر اشرف افغان « یزد را به امنای شاه طهماسب سپرد و اشاعه این خبر خود به خود عیسی خان افغان را فراری داده به دیار خود فرستاد و فرمانداری یزد بر فضلعلی بیک عقدائی قرار گرفت و پس از یک سال ...

بنظر ما در آن زمان که تقریبا" تمام حکٌام شهرهای بزرگ و متوسط ایران از خوانین ایلاتی ، بخصوص از اقوام قزلباش ، بوده اند بسیار بعید است که از روستا - شهرعقدا کسی به حکومت شهر یزد که اگر پرجمعیت ترین شهر ایران نبوده است لااقل یمی از سه – چهار شهر بزرگ این سرزمین محسوب می شده است ، رسیده باشد و چندان بعید نیست که این حاکم همان نجفقلی خان دنبلی مشهور بوده باشد که تعلقی به عقدا داشته و در هرحال به زودی به لشگریان نادر شاه ملحق شده و یزد را به میرزا حسن خان نائینی واگذاشته است :

« بعداز بسلطنت رسیدن نادرشاه، نجفقلی خان که در آن زمان 18 ساله بوده با سواران دنبلی به او پیوست و سمت تفنگچی آقاسی داشته واز سران سپاه و از نزدیکان نادر شاه افشار بوده در موقع ورود بشهر شاه جهان آباد مرتبه امیرالامرایی یافت سپس به تبریز مراجعت نموده بیگلربیگی آذربایجان با وی بوده است . »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۵۷
علیرضا آیت اللهی
شنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۶، ۱۰:۰۷ ق.ظ

اجداد امیر اصلان خان قرخلو

 

جستجوی میراث درگز


اجداد امیر اصلان خان قرخلو


نام پدر نادرشاه امام قلی و شغل وی هرچه که چون پوستین دوزی ( با ارزش در آن زمان ) یا نظیر آن بوده باشد وی را رئیس ایل با همسری بنام زبیده خاتون ، که لقب خاتون نیز می تواند حاکی از اشرافیت نسبی وی بوده باشد ، معرفی کرده اند با برادری که رئیس قلعه ی کلات بوده است و به این ترتیب به احتمال قریب به یقین و از آنجا که معمولا" ریاست طایفه ارثی بوده است می توان اجداد ایشان و بنابر این نیاکان خواهرشان ، مادر امیر اصلان خان قرخلو ، را از بزرگان طایفه افشار قرخلو دانست .

محل سکونت ایشان در اواخر دوره حکومت صفویان در دستگردِ درگز و حوالی آن بوده است ؛ و بنا به متون تاریخی و شواهدی قبلی می توان سکونتگاههای قبلی ایشان را به ترتیب در ناحیه ارومیه ، قبل از آن در ترکیه کنونی و قبل از ترکیه ، تا زمان حمله ی مغولان ، نیز در آسیای میانه ثبت کرد .

در مطالعاتی عشایری از این دست فرض اقوا بر این است که اجداد پدری امیر اصلان خان نیز از همین شعبه طایفه قرخلو و بنابر این مقام و منزلت و سر نوشتی مشابه بوده اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۰۷
علیرضا آیت اللهی

 

دو برادر شجاع ، با فرهنگ و وفادار : امیر اصلان خان و سارو خان


به جهت یافتن باصطلاح ردٌ پای امیر اصلان خان قِرِخلو در ناحیه ی یزد ، و لابد آشنائی وی با مردمان آرامش طلب و مسالمت جوی آن ، و فرستادن خانواده اش به محلی دور افتاده امٌا بسیار زیبا و امن چون عقدا در حوالی 1160 – 1161 که کشتن افشاریان ، قزلباشیان و بیش از همه قرخلوهای نادری رواج یافته است ؛ شاید بیجا نباشد که به تنها فرد خانواده پدریش بجز خود وی ، یعنی ساروخان قرخلو ، نیز اشاره ای داشته باشیم .

بشهادت تاریخ ، قدر و منزلت امیر اصلان خان در زمان حکومت نادرشاه افشار به حدٌی بوده است که وی را یکی از چهار – پنج قدرت اعظم آن روزگار ایران معرفی می کند ؛ که چه بسا احتمال پادشاهیش پس از نادر نیز می رفته است ( و شاید به احتمال قریب به یقین همین امر نیز سبب قتل ناجوانمردانه ی وی شده است ) و به این ترتیب هرجا نامی از ساروخان آمده است ؛ بلافاصله قید « برادر امیر اصلان خان » را نیز آورده اند .

با این وجود در اوج جنگ های نادری هردو برادر جوان بوده اند ؛ و با توجه به حدٌ اقل سنٌ لشگریان و حتی سرداران لشگر و سپاه آن زمان می توان حدس زد یا لااقل در وهله ی نخست فرض کرد که ساروخان در نوجوانی ، بین 15 سالگی یا حدٌ اکثر 20 سالگی وارد لشگر پسر دائی خود ( یا پسردائی پدر خود ) نادرشاه افشار شده است ؛ و در لشگر کشی نادر به قندهار – کابل – و ... نهایتا" هندوستان در 1149 هجری قمری در عبور از ناحیه ی یزد جزو لشگر عظیم نادر بوده است ؛ و به همراه امیر اصلان خان ، که شاید در آن زمان بیش از 25 و حدٌ اکثر 30 سال سن نداشته است در این راه از جادٌه قدیم اصفهان به یزد ؛ از ناحیه « هفت در » از توابع ندوشن میبد و « هفتادر » از توابع عقدا عبور کرده اند و آشنائی هائی با منطقه و مردم مسالمت جوی آن یافته اند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۶ ، ۱۷:۵۷
علیرضا آیت اللهی
چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۲۹ ب.ظ

پدر امیر اصلان خان قِرِخلوی افشار

لباس قرخلوها در زمان حکومت صفویان و افشاریان ؟


پدر امیر اصلان خان قِرِخلوی افشار


امامقلی خان ، پدر نادرشاه افشار ، را رئیسِ ایل قرخلو ، و عموی نادر را رئیس قلعه کلات نوشته اند و طبیعتا" پدر امیر اصلان خان در زمان خود مرد بزرگی بوده است که از این خانواده دختر گرفته است و فرزندانی دلیر چون امیر اصلان خان و ساروخان یافته است . منتهی باید دانست که همه ی طایفه ی قرِخلو ، به معنی دشمن کُش و حافظ میهن ، نظامی و جنگآور نبوده اند چرا که در هر ایل بزرگی چون افشار که به منزله یک کشور بوده است و در هر طایفه ای چون قِرِخلو که به منزله ی یک شهرستان بوده است بخش مراجع مدیریتی ، روحانی ( که گفته اند نادر شیعه به دنیا آمده است ) و غیر از آن ها لازم مینموده است و با توجٌه به آنکه بنظر می رسد از نزدیکان ، و بنابر این معتمد ، های نادر تقریبا" همه با وی همراهی می کرده اند و جنگآورانشان در جنگ ها شرکت می کرده اند نبودن نامی از پدر امیر اصلان خان ، شوهر عمٌه نادر ، یا به معنی مرگ زودرس وی بوده است ، یا به احتمال بیشتر به معنی مقام دبیری – روحانی وی ؛ که حتی بعید نیست از طایفه ای غیر از طایفه قرخلو با دختری از این طایفه ازدواج کرده باشد ( که هنوز هم در ایلات ایران گاهی خود را از ایل و طایفه مادری خود میشمارند و فرزندانش به خصوص در اوج قدرت نادر و قرخلوها به قرخلو مشهور شده اند ) ؛ و نهایتا" در تاریخ به صورتی ناشناخته وجود دارد ؛ یا شناخته شده است و ما در مطالعات خود هنوز به وی نرسیده ایم .

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۶ ، ۱۹:۲۹
علیرضا آیت اللهی
سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۳۴ ب.ظ

نسب امیر اصلان خان قرخلو ؟

 

نسب امیر اصلان خان قرخلو ؟


امیر اصلان خان را فرزند پسر عمٌه و به ندرت نیز پسر عمٌه نادرشاه افشار معرفی کرده اند . از افراد خانواده ی وی فقط تا حدودی نسب مادرِ پدر وی مشخص می شود که با نادر شاه یکی است ؛ و اگر از سیلستهای نادر نباشد که گاه خود را از احفاد تیمور گورکان و بخصوص بیشتر خود را از احفاد چنگیز خان مغول شمرده است ! ( حال آنکه نادر از ایل قرخلو و ساکن ترکستان است که در مقابل مغولان هزیمت یافته رو به غرب ترکیه کنونی ، ارومیه و ... نهاده اند ) ، و بنظر ما ابدا" صحیح نمینماید ، می توان نسبِ مادرپدرامیر اصلان خان را در این قلمرو جستجو کرد .

امٌا نسبی که معمولا" در پهنه ی ژنتیک ، انسانشناسی خویشاوندی ، شجره نویسی و علم الانساب در جهان ، بخصوص در ایران ، اصل شمرده می شود نسب پدری وی است که هنوز بازشناسی نشده است ؟ . قاعدتا" پسر عمٌه نادرشاه و مردی که دو فرزندش ، امیر اصلان خان و ساروخان در دستگاه نادر به سرداری رسیده اند نمیتوانسته است مردی گمنام و بی حمیٌت بوده باشد ؛ و باز بسیار بعید است که ، در صورت در قید حیات بودن ، از دستگاه سرداری و پادشاهی نادر شاه افشار به دور مانده باشد . با توجٌه به رفتار های نسبتا" مسالمت آمیزی که در طول نبرد ها از ساروخان و بخصوص امیر اصلان خان آورده اند احتمالا" مردی منعطف و مسالمت جو بوده است که در جنگهای نادر شرکت نکرده است و در صورت در حیات بودن ، مثلا" به دبیری اشتغال داشته است ؛ و به امور دیوانی می پرداخته است .

چه بسا نامی از پدر امیر اصلان خان در تاریخ باشد بدون آنکه رابطه ی نسبی این سه نفر ذکر شده باشد ؛ امٌا آنچه مسلٌم است سردار ساروخان قرخلو برادر امیر اصلان خان بوده است و شاید شرحی مختصر از احوال وی بتواند تا حدودی در حلٌ مسئله ی زندگی احفاد امیر اصلان خان در عقدا ی یزد و آنگاه خود شهر یزد راهگشا شود .

بنظر می رسد که طلیفه قِرِخلوها هم چون کلٌ ایل افشار در سراسر ایران و برخی از دیگر نقاط خاورمیانه ÷راکنده اند و شایدبرخی از آنان در کرمان ، یزد و بخصوص در فارس ساکن شده به ایل قشقائی پیوسته اند .


نیز نگاه کنید به :

مروٌت ، پایدار . طایفه قرخلو . انتشار 15 / 6 / 1395 در شیراز


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۳۴
علیرضا آیت اللهی

 

Image result for ‫قدیمی ترین عکس تبریز‬‎


انتصاب امیر اصلان خان به حکومت تبریز – آذربایجان

 

و گرفتن لقبِ


 اصلان خان تبریزی

 

چون ابراهیم خان ظهیر الدوله افشار ، برادر نادرشاه و حاکم آذربایجان ، که به تعبیری نفر دوٌم حکومت نادرشاهی شمرده می شده است ، در شعبان 1151 ه . ق / نوامبر 1738 میلادی ، نزدیک به سیصد سال قبل از این ، در مبارزه با طایفه لزگی قفقاز به حیله کشته می شود ، و تبریز که در واقع مرکز قدرت نادرشاهی شمرده می شده است بلا رئیس میماند خبر به نادرشاه می دهند .

« ... بندگان صاحبقران را طاقت طاق شده از داغ فراق برادرگرامی خود های های به گریه درآمده اشک حسرت از دیدهء ندامت فرو می ریخت ... »

و با وجود آنکه ندما و مشاوران وی فرزند ارشدش رضا قلی میرزا را به عنوان حاکم آذربایجان پیشنهاد می دهند ...

« ... رای بندگان جهانگشا چنان قرار یافت که فارسِ معرکهء کارزار ، امیر اصلان خان قرخلو ، را به حضور ساطع النور اعلی حاضر نمایند و رقم سرداری ممالک آذربایجان را در کف کفایت او گذاشته ، چنان مقرر داشت که به عنوان چاپاری عازم آذربایجان گردد و در دارالسلطنه تبریز رحل اقامت افکنده جمیع حکام و مباشرین آن ولایت را به حضور خود طلبیده سان عساکر هر ولایت را دیده اکثر اوقات به وقت بهار در ییلاقات و منتزهات گنجه و قراباغ و گوگجه ییلاقی ایروان بسر برده و در محل قشلاق تبریز توقف نماید ... » .

« ... امیر اصلان خان از رکاب ظفر انتساب مرخص و روانه آذربایجان گردید و در هنگام ورود قندهار از ممر کرمان وارد دارالسلطنه ی تبریز و به نهجی که از ممکن عز و جاء امر و مقرر گردیده بودبه خدمات مقرره قیام و اقدام داشت . » .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۶ ، ۱۲:۴۲
علیرضا آیت اللهی